شروع عشق به نام خدا به نام شما
من آفریده شدم تا شوم غلام شما
هزار شکر نبوده هنوز روی سرم
به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما
کبوتر دل من که نمی پرد همه جا
از آن زمان که گرفتار شد به دام شما
به پاسبانی صحن تو صد چو جبرائیل
نشسته اند شب و روز, روی بام شما
خوشا به حال کسی که شده در این دنیا
مسیر زندگی اش روشن از کلام شما
شما تمامی دار و ندار ما هستید
همیشه آبرو و اعتبار ما هستید
جهان به زیر قدوم تو خار می گردد
نفس بزن که دو عالم بهار می گردد
برای عرض ارادت به محضرت, خورشید
به سمت گنبد تو رهسپار می گردد
یکی دو شب که نه, هر شب به سامرا, مهتاب
دم رواق تو مثل غبار می گردد
اگر که تیغ دو ابروت می کشد, جانم
هزار بار به پایت نثار می گردد
اگر به عشق تو مردم, شما نخور غصه
یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد
به عشق, زنده بود هر کسی فدای تو شد
و خوش به حالش اگر خاک سامرای تو شد
دلم بهانه گرفته, بهانه ات هادی
نشسته سائل تو پشت خانه ات هادی
اگر به نیمه ی ذی الحجه اعتکاف کنم
شوم مقیم, در آن آستانه ات هادی
بخوان تو جامعه ای که دوباره دلتنگم
برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی
به عرش, نقل محافل, بیان مدح شماست
بیان منقبت بی کرانه ات هادی
تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود
شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی
تو آمدی که بدانم جلال یعنی چه!
تو آمدی که ببینم جمال یعنی چه!
بخوان حدیث محبت, دل مرا ببری
بگیر دست مرا تا به سامرا ببری
ببین که دور و بر من غریبه بسیار است
بگیر دست مرا, سوی آشنا ببری
تو رهنمای منی, تا نیامده شیطان
بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری
همه یقین من این است, راه حق آنجاست
به هر کجا که دلت خواسته مرا ببری
به آن ضریح تو سوگند می دهم آقا
مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری…
…که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا:
میان آن همه لشکر…حسین شد تنها…
رضا رسول زاده