شعر شهادت امام رضا (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

در به در کوچه ی خراسانم

به نام حضرت یار و به نام جانانم
پر از سکوت غمم یا که دل هراسانم
غریب و گم شده در راه مانده حیرانم
کنار جاده نشستم چقدر بی جانم

عجیب در به در کوچه ی خراسانم

دوباره قصه ی عشق و جنون شده تکرار
بیا و داغ حرم را به قلب من نگذار
هوا هوای گدایی رسیده وقت قرار
قدم قدم به تو نزدیک میشوم انگار
گدای خسته ات آمد سلام سلطانم

دلم گرفته فدایت شوم دعایم کن
میان صحن تو دلداده ام صدایم کن
بیا و از همه غیر از خودت جدایم کن
خراب کن من بد را خودت بنایم کن
مریض و پر غم و دردم تویی تو درمانم

همیشه صحنه ی زیبا نمیرود از یاد
کنار حوض حرم رو به روی گوهرشاد
نگاه من به زن پیر و خسته ای افتاد
که آب و دانه به کام کبوتران میداد
بیین که مثل همه زائران پریشانم

صدای همهمه ی جمعیت صدای زنان
صدای گریه ی طفلان صدای پیر و جوان
و صحن ها که پراست از دعای این و آن
سرت همیشه شلوغ بوده شکر آقا جان
برای غربت مردی غریب گریانم

همان که دور مزارش فقط چند تایی
کبوترند و ندارند لانه و جایی
نشانی حرمش انتهای زیبایی
مدینه کوچه ی غربت پلاک تنهایی
همیشه زائر آن سرزمین پنهانم

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا