ای صدای تو آشنای همه
ای نگاهت گره گشای همه
مهر تابنده , رهنمای همه
خیر بی انتها برای همه
تا نبودی بشر ثبات نداشت
به حیات خود التفات نداشت
آمدی نور شب شکن باشی
علت روح در بدن باشی
مرهم زخم مرد و زن باشی
آمدی پیشوای من باشی
که به دل های مرده جان بدهی
سرّ لولاک را نشان بدهی
جلوه ی تو دلیل دیدن ها
رفتن و دیدن و رسیدن ها
منم و شوق دل بریدن ها
شوق از تو سخن شنیدن ها
جان من از تو خواهشی دارد
با صدایت نوازشی دارد
آمدی با نوید اسلامت
وعده ی بهترین سرانجامت
تو بخوان باصدای آرامت
آیه آیه بنوشم از جامت
تو بخوان تا که کفر خسته شود
لات ,عزا, هبل شکسته شود
به زمین رنگ آسمان دادی
تا خدا راه را نشان دادی
تن بی روح را تکان دادی
و خودت سخت امتحان دادی
گفتی انسان بیا به آسانی
اشهدت را بگو مسلمانی
خشکسالی گذشت و … باران شد
روزی بنده ها فراوان شد
عاشقی سخت بود و آسان شد
آنکه آسان گرفت سلمان شد
به علی کاش امت ایمان داشت
کمی از رنگ و بوی سلمان داشت
علی آن ره شناس و راهنماست
سرشناسی در عالم بالاست
آینه آینه صفات خداست
خوب بنگر خدا در او پیداست
کیست حیدر حقیقت ازلی
چیست قرآن به غیر وصف علی
هادی ملک پور