شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

فیض حرم

ﻛﺘﺒﻴﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺣﺮﻳﻢ ﺗﻮ ﻣﺼﺤﻒ ﻧﻮﺭﻧﺪ
ﻛﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻫﻞ ﺩﻝ ﺣﻮﺭﻧﺪ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﺖ ﺣﺪﻳﺚ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ
ﻛﻪ ﺯﺍﺋﺮﻳﻦ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺣﺸﺮ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺤﺸﻮﺭﻧﺪ

سه چندان

به پاییزم زدم عطر بهاری خراسان را
به امیدی که فروردین کند مهر تو آبان را

خراسان دل ما تشنه ی باران لطف توست
که حاصل خیز کردی با قدم هایت بیابان را

یادش بخیر

حالِ خوب و اشتیاقِ دم به دم یادش بخیر
کوچه های خلوت و پُر پیچ و خم یادش بخیر

زیره و عطرِ حرم! عطرِ نبات و زعفران
حسّ دلتنگی و بغض ِ بیش و کم یادش بخیر

یا امام رضا(ع)

با تو باشد رنگ غم هرگز نمی بیند کسی
ناخوشی حتی به کم هرگز نمی بیند کسی

بوسه میگیرم مدام از جای جای این ضریح
با رضاجان هم و غم هرگز نمی بیند کسی

رئـوف ابن رئـوف

کاسه ی صبرش همینکه هر کسی سر میرود
مضطرب ، سمت حرم، از صحن کوثر میرود

هــم می آید زائــرت با دیــده ی تر در حــرم
هــم دم رفتــن که شد با دیده ی تر میـــرود

حضرت عشق

زحمتی را که پدر از کار طفلان می‌کشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد

پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..

نگاه منفعلم

انیس هر نفسم آه انتظار تو نیست
بمیرد این دل غافل که بیقرار تو نیست
خزان بی تو به خود بسکه عادتم داده
نگاه منفعلم در پی بهار تو نیست

یا امام رضا(ع)

وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد

شد پایتخت حاجت عالم، خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد

مدح سُلطان

سبب شد تا بگویم بار دیگر مدح سُلطان را
همین که تازه کردم خاطرات شهر زنجان را … *
به خاطر باز آوردم‌ من این شعر درخشان را
“سگ کویت به دست آرد رگ خواب غزالان را”

خیلی هواتو کردم

راستی دیشب پدرم خیلی هواتو کرده بود
مادرم نماز صبح همش تو رو صدا میکرد
عکسایی که تو حرم گرفته بودیمو همش
روشونو دس میکشید میگفت حسین…نیگا میکرد

رئوفِ آلِ غیرت

هر که می آید به این در می شود پس محترم
یا شود مانند نوکر می شود پس محترم

هرکه زوّارت شود در چند جا یاری کنی
زایرت حتّی به محشر می شود پس محترم

خراسانی ام

المنت لله که شدم شیعه ایران
تنها کس و کارم شده آقای خراسان
فخرم شده همسایگی ِ حضرت سلطان
یک عمر نشستم سَر ِ این سفره ی احسان

دکمه بازگشت به بالا