کسی که باادب و باوقار می بخشد
فقط به خاطر پرودگار می بخشد
کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بی شمار می بخشد
کسی که باادب و باوقار می بخشد
فقط به خاطر پرودگار می بخشد
کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بی شمار می بخشد
ميشناسيم همه جود و عطا را به حسن
كرم و بخشش و احسان و سخا را به حسن
بگذاريد بگويند گدائيم گدا
غم نداريم سپردند گدا را به حسن
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
میان هجمه غم ها اگر پناه ندارد
حسین هست چه کس گفته تکیه گاه ندارد
حسین مرهم زخم برادر است وغمی نیست
زمانه حرمتشان را اگر نگاه ندارد
جایی که هست عرض ارادت به راحتی
باز است در بروی رعیت به راحتی
لب وا نکرده میدهد او حاجت مرا
پس میروم بدون خجالت به راحتی
هر آنچه بود برايش به اين و آن بخشيد
چنانچه آخر سر لقمه از دهان بخشيد
اگر چه حاجت مردم فقط زميني بود
چه رزق ها كه به آن ها از آسمان بخشيد
که گفته شاعر و مداح و روضه کم داری؟
همیشه و همه جا ، جای بر سرم داری
خودم که هیچ ، تبارم همه گدای درت
چقدر گریه به چشمان مادرم داری
شود به اذن تو دریا ، سراب هم حتی
شود به نام تو موجی ، حباب هم حتی
کریم نیست کسی پیش سفره ات هرچند
به نام او بدهند آب و تاب هم حتی
نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
چهارمين صراط مستقيم بود
كسي كه فرش خانه اش گليم بود
خدا نبود اگر چه او كريم بود
كسي كه كم صداش مي كنيم بود
کرم می ریزد از دستان لطفت بی امان دائم
کسی را این چنین هرگز ندیدم مهربان دائم
از آن لبها که می بوسید پیغمبر دعایی کن
که مدح تو بجوشد از دل ما بر زبان دائم
بی عشق حسن زندگی ما شدنی نیست
جز کرببلا بر حسنیون وطنی نیست
او هرچه که دارد به خدا وقف حسین است
درمکتب و قاموس حسن ، خویشتنی نیست