شرمِ رویم عِتاب می طلبد
آبرویم ، گلاب می طلبد
شبِ بی مستی ام به سستی رفت
رِخوتم را شراب می طلبد
شرمِ رویم عِتاب می طلبد
آبرویم ، گلاب می طلبد
شبِ بی مستی ام به سستی رفت
رِخوتم را شراب می طلبد
من خراب توام خدا را شکر
کلب باب توام خدا را شکر
با گدای درت چه خوش رویی
تو به من که برو نمیگویی
از خاکِ حرم شده ست آب و گلِ من
از دوری کربلاست آهِ دل من
آواره و بیچاره پناه آوردم
عمریست که شش گوشه شده منزل من
روضه دارم من و افطار لبم نان حسین
رزق ماه رمضانم همه احسان حسین
پیش از افطار شنیدم پدرم تشنه که بود
زیر لب گفت فدای لب عطشان حسین
مانع اگر در راه من بگذاشتی خوب است
دردی اگر دادی دوا برداشتی خوب است
ما تنگ دلهای حرم را چند ماهی که
با وعده های سر سری هم کاشتی خوب است
نظری کن که برای تو دلم تنگ شده
سینه تنگ و به هوای تو دلم تنگ شده
سائلم آمده ام کیسهء اشکم پر کن
بینوایم به نوای تو دلم تنگ شده
دو چشمت ماه و خورشیدم، که از آن نور می ریزد
دو دستت کرده غوغایی، از آن انگور میریزد
بنازم نام زیبایت، عسل ها می چکد از آن
که با نامت ز چشمانم شرابِ شور میریزد
آیه آیه می کنم تفسیر قرآن خودم را
می نویسم در کنارت چشم حیران خودم را
کم نوشتم از نگاهت از نگاهت از نگاهت
می نویسم عاقبت ای عشق دیوان خودم را
دست ما و عطای کرب و بلا
درد ما و دوای کرب و بلا
مینویسم نمیرسد هرگز
شأن مکه به پای کرب و بلا
در سینه ی ما غیرِ همین آه، دمی نیست
این ناله ی جانسوز، خودش چیزی کمی نیست
وُسعِ دل بیچاره ی ما نیز همین است
افسوس قلم هست ولی مُحتَشَمی نیست
این حسین(ع) کیست که در قلبِ همه جا دارد
این همه عاشقِ دیوانه و شیدا دارد
این حسین کیست که نامِ کرمش در دو سرا
این چنین پیشِ خدا رتبه ی اعلا دارد
دست من غیر عبایِ تو عبایی نگرفت
پر من جز درِ این خانه، به جایی نگرفت
ما جگرسوختگان فُطرس این طایفه ایم
آهِ ما بی دمِ تو بال رهایی نگرفت