هر چه جان است , به قربان اباعبدالله
هر چه گیسوست , پریشان اباعبدالله
“این حسین کیست , که عالم همه دیوانه ی اوست”
کل دنیا شده حیران اباعبدالله
هر چه جان است , به قربان اباعبدالله
هر چه گیسوست , پریشان اباعبدالله
“این حسین کیست , که عالم همه دیوانه ی اوست”
کل دنیا شده حیران اباعبدالله
سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
تیغ دوابروی تو رونق بازار شد
مشتری چشم تو واله وبیمار شد
عطر تنت مانده در خاطره هر نسیم
زلف پریشان تو زینت گلزار شد
مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست
بیدل از عشق شدن شیوه دلداری ماست
مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم
دردبیچاره این لذت بیماری ماست
هرچه بادا باد اما عشق باد
عشق بادا عشق بادا عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد
عقل رفت وگفت تنها عشق باد
حال ما را گاه گاهی باده می ریزد به هم
گاه گاهی تربت سجاده می ریزد به هم
هر کجایی می رسم می گویم از آقایی اش
عالمی را عبد نوکر زاده می ریزد به هم
دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد
به عشق عشق گره های کورمان واشد
دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند
بخشندگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به یک گردش چشمان حسین است
غم نیست مرا گربرسد وقت مماتم
زیرا ملک الموت بفرمان حسین است
در فضایی ملکوتی تر و روحانی تر
دفتر شعر من امشب شده نورانی تر
دلم به دریا زدم این مرتبه ؛ طوفانی تر
آسمانی ترم این دفعه و بارانی تر
ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا , یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
اَبرَم و بارِشِ بی پروایَم
موجم و همسفرِ دریایم
مثل خورشیدِ کویری خشکم
مثل مهتابِ شبِ صحرایم
سودش فراوان است و خیرش نیز بسیار است
مهر شما را آنکه با جانش خریدار است
شب تا سحر صدبار خاکستر شدن دارد
یک عمر چون پروانه بودن سخت دشوار است