دلبرآن است که خون ریزد و تاوان ندهد
یا اگر هم بدهد خونعزیزان ندهد
ای که در کشتن ماهیچ مدارا نکنی
بکش امروز که جز تیغتو فرمان ندهد
دلبرآن است که خون ریزد و تاوان ندهد
یا اگر هم بدهد خونعزیزان ندهد
ای که در کشتن ماهیچ مدارا نکنی
بکش امروز که جز تیغتو فرمان ندهد
من یک کبوترم که تویی شهپرم حسین
صد شکر در هوای غمت میپرم حسین
اربابِ من تویی و به کس نیست مُرتَبط
در آستان کوی تو گر نوکرم حسین
طرح نویی به داستان دادی
گوشه ی مقتلی نشان دادی
بار دیگر بساط روضه و اشک
به سگت باز استخوان دادی
مستی است شرح “حا”و “سین” و “یا” و “نون” , تو!
نفروشم از باغ محبت قدر یک جو
با خشت های روضه ها در وسعت عشق
عمریست در قلبم بنا کردی قلمرو
توحید شالیچیان
گفتند نوکران حسینی به صف شوند
ما با دعای مادر سادات پا شدیم
قالو بلا زبان غلامان کوی توست
شاهد همین که مست ز جام شما شدیم
در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقیست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد
امشب که به سر رشته ی تدبیر ندارم
دیوانه ام و میل به زنجیر ندارم
ابروی تو تا هست چرا منت شمشیر
من حوصله ی منت شمشیر ندارم
گریه میکردم ولی با آن وضو می ساختم
داشتم باآبِ رویم آبرو می ساختم
گریه ام غسل طهارت بود زیر سایه اش
فطرتم رااز گناهان شست و شو می ساختم
گدای کوی شمایم همین مرا کافی است
برای نوکرتان منصب گدا کافی است
همیشه آن چه طلب کرده ام به مندادی
همیشه آن چه به من داده ای شماکافی است
ما از تو درس عشق و شهامت گرفته ایم
درس نجات دادن امّت گرفته ایم
آقا سلام بر تو شروع نماز ماست
یعنی که از تو اذن عبادت گرفته ایم
دستخودم نبود اگر عاشقت شدم
باورنمی کنم!نه مگر عاشقت شدم!؟
سینیبه دست رد شدم از نو نهالی ام
درهیئت محل به نظر عاشقت شدم
منِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام
ازطفولیتم ارباب گرفتار توام
نیستممستحق این همه لطف و کرمت
تانفس میکشم ای شاه بدهکار توام