از همه پا خورده ام در این جهان الّا حسین
هر بهاری میشود آخر خزان الّا حسین
من تهی دستم ،فقیرم،بینوایم،بیکسم
کیست تا یاری کند ای ناتوان الّا حسین
از همه پا خورده ام در این جهان الّا حسین
هر بهاری میشود آخر خزان الّا حسین
من تهی دستم ،فقیرم،بینوایم،بیکسم
کیست تا یاری کند ای ناتوان الّا حسین
عشق تو هست ، جنت اعلا نخواستیم
فردوس مال توست ، ولی ما نخواستیم
«خود شاهدی به نام تو دُکان نساختیم»
ما با توییم ، از تو که دنیا نخواستیم
تو چون طلیعهٔ صبحی ، به شب سرانجامی
به سیئات دل ما تویی که فرجامی
نه ساعتی و نه سالی که قرنهاست حسین
تویی که مثلِ خداوند لطفِ مادامی
دلِ من با حسین می باشد
ذکرِ من یا حسین می باشد
کار با من ندارد هیچ کسی
صاحبم تا حسین می باشد
به دل، عشق تو واکرده ست معبرهای بسیاری
رقم خورده ست با دستت مقدّرهای بسیاری
چنان در دلربایی های خود جذابیت داری
که در بند تو افتادند دلبرهای بسیاری
در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما
این سجده ی بر روی تربت را نگیر از ما
هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما
این بار لطفی کن ، وَ نعمت را نگیر از ما
زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت
هیئت حریم توست ، وَ ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت
ای آنکه نامت موجب شیدایی جبریل شد
شبنم زداغت رفته رفته جان گرفت و نیل شد
اندازه ی عرش خدا،رفعت گرفت این خانه ها
روی زمین وقتی برایت روضه ای تشکیل شد
باید برسانیم به عالم خبری را
با شور و شهامت خبرِ معتبری را
اعجاز مسیحایی اَنفاس تو کافیست
تا دور کند از سرِ ما، هر خطری را
گیج شلوغی های دنیاییم
در جمعیت… اما فراداییم
امروزهای لنگ فرداییم
اندازه ی یک عمر تنهاییم
عمریست که ما دست به دامان حسینیم
در مجلس روضه همه مهمان حسینیم
چون عشق حسین بن علی راه نجات است
پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم
بهشت جلوه ای از رحمت کثیر حسین
زمانه ریزه خوار بی نظیر حسین
ز بند غم ز هیاهوی غصه آزاد است
کسی که مرغ دلش شد فقط اسیر حسین