شعر مناجات امام حسين (ع)

پناه عالم

ای مسیح خانه طه حسین
یابن حیدر یابن زهرا یا حسین

دست من کوتاه مانده از ضریح
تو بگیر این‌دستهایم را حسین

ستون دین

من حسینی هستم و روضه ستون دین من
نوکری نوکرانت در جهان آیین من
تا غمت بر دل نشسته عیش می خواهم چه کار؟
شادی هر دو جهان دار دل غمگین من

جنت

از کران تا بی کران حرفی به جز کوی تو نیست
تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست

پیش رویت شوق جنت را که معنا میکند؟
برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست

قول

یک ماه گریه کردید در پای ماتم من
پس نوش جانتان باد! شیرینی غم من

روضه به روضه رفتید سینه زدید هرشب
زخم است سینه هاتان این است مرهم من!

تٌربتت

در حریمت بغض هایِ آسمان پایان گرفت
باد تا پیچید دور پرچمت, باران گرفت

در ضریحت کلّ حاجات جهان شد مستجاب
غیرممکن ها از اینجا رخصتِ امکان گرفت

حرم

هرآنچه غیر غمت را کنار بایدزد
شبانه روز دم از زلف یار باید زد

هرآنچه هست به راه تو خرج بایدکرد
تمام نیروی خودرا بکار باید زد

فقیرم

پیش قدوم “عشق” پی بردم حقیرم
مانند گرد و خاک های در مسیرم

کاری برای دیدن باران نکردم
آئینه ام,آئینه ای رو به کویرم

آسمانِ عشق

این زخمِ روضه یِ تو که سر باز می کند
از کارمان گِـرِه چـقَـدَر باز می کند

یاأیُّـهاَالعـزیز تصَـدَّق علیَ الفقـیر
سردارِ دین نظَر سوی سرباز می کند

کشتیِ نجات

بیتاب و بیقرارم, فکری به حال من کن
آشفته روزگارم, فکری به حال من کن

عمریست هر محرّم بارِ گناه خود را؛
دست تو میسپارم فکری به حال من کن

کربلاء

زینت گرفته هر سُخنم, با دَمِ حسین
چون عطردان شده دَهنم, با دَمِ حسین

از کودکی به روضه ی او گریه کرده ام
تا روز مرگ سینه زنم, با دم حسین

اشک معراج

در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست
زندگی درد است ان جا که بنای روضه نیست
از اذان صبح هستی تا غروب زندگی
نغمه ای خوشتر به گوشم از صدای روضه نیست

سلام علی الحسین

آدم میان روضه سبکبال می شود
مست می محول‌الاحوال می شود

بزم عزا بهشت زمین است و آسمان
از دیدن بهشت زمین لال می شود

دکمه بازگشت به بالا