یا سیّدُالشَهید, عزیز خدا, حسین
ای نور چشم حضرت خیرُالنِّسا, حسین
با هر کسی به غیر تو بیگانه می شود
آنکس که با غم تو شود آشنا, حسین
یا سیّدُالشَهید, عزیز خدا, حسین
ای نور چشم حضرت خیرُالنِّسا, حسین
با هر کسی به غیر تو بیگانه می شود
آنکس که با غم تو شود آشنا, حسین
تا از افق جمال حسین آفتاب کرد
سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد
من کال بودم و نرسیده به بزم عشق
دست حسین قوره ی دل را شراب کرد
از شوق رود بود که دریا درست شد
تقصیر درد بود مداوا درست شد
عاشق به ذات خویش ندارد هویتی
یوسف که ناز کرد, زلیخا درست شد
با اسمت عالمو دیوونه کردی
چقد دل میبره آوازه ی تو
واسه ت فرقی نداره خوب یا بد
فدای لطف بی اندازه ی تو
هوا هوای حسین و هوا هوای حرم
دلم عجیب هوایی شده برای حرم
سفر به دور جهان مال هرکه میخواهد
سفر به کرب و بلا روزی گدای حرم
رند بازاریم اگر درویش مسلک زاده ایم
بَه چه سودی عالمی دادی و ما دل داده ایم
مست ما می گردد هر جامی که برما لب زند
بس که نامت از لبِ ما ریخته خود باده ایم
به درگه احدی خَم نمی کنم سر را
مگر به جز تو که داری هوای نوکر را
رسد به هرچه که خیراست بی برو برگرد
هرآنکه بر کرم تو سپرد باور را
حلقه بسته اشک در چشمم ببین حالِ مرا
بد زمین خوردم, شکسته باز هم بال و پرم
روی دوشم مانده کوه معصیت کاری بکن
روسیاهم, خسته ام آقا گذشت آب از سرم
معرفت در اشکهایم قدّ یک ارزن نبود
نور خود را پخش کردی؛ چشم من روشن نبود
در جواب نالهی جانسوزِ «هَل مِن ناصرت»
با خودم گفتم که روی صحبتش با من نبود
خدا کند کسی از تو مرا جدا نکند
من و جدایی از لطف تو! خدا نکند
به اعتبار تو بر من خدا نظر دارد
بدون واسطه یک ذره اعتنا نکند
با یا علی, خدا را با اشک چشم خواندم
با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم
وقت اذان مغرب, چشمم به سفره تا خورد
آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم
شب جمعه دل ما گفت علی ع گفت حسین ع
رو به درگاه خدا گفت علی ع گفت حسین ع
از همه رانده شده چشم بر این در دارد
بنده ای غرق خطا گفت علی ع گفت حسین ع