نگاهم کردی و دیگر نگاهم را عوض کردم
به نور اشک ، دنیایِ سیاهم را عوض کردم
همینکه اولین بار این گدا نام تو را برده
درونم انقلابی گشت ، شاهم را عوض کردم
نگاهم کردی و دیگر نگاهم را عوض کردم
به نور اشک ، دنیایِ سیاهم را عوض کردم
همینکه اولین بار این گدا نام تو را برده
درونم انقلابی گشت ، شاهم را عوض کردم
بر دیده بارِ گریه کشیدن چه فایده!
طعم وصال را نچشیدن چه فایده!
پشت سر جنازه دویدن چه فایده!
خود را اسیر مرگ ندیدن چه فایده!
تا که من یاد تو کردم، زبان گفت حسین
چشم ابری شد و با اشک روان گفت حسین
قاب عکس حرمت دیدم و بیچاره شدم
این دلم پر زد و با هر ضربان گفت حسین
به رسم خوبی آیینهها محبت کن
تبم گرفت و دلم خوش! ز من عیادت کن
برای آنکه بگویی فراق یعنی چه
بیا وخامت حال مرا روایت کن
بار سنگینی ست روی شانه ام سر بی حسین
سر نمیخواهد بماند روی پیکر بی حسین
گفت بابایم حلالت باد نانم با حسین
گفت شیر من حرامت باد مادر بی حسین
در میزبانیِ تو اگر میل و رغبت است
مِهمانیام برای تو اسباب زحمت است
ما در مُضیف خانهی تو قد کشیدهایم
این سرگذشتِ اکثر اولاد رعیت است
بازکن در که گدای سحرت برگشته
عبد عصیان زده و در به درت برگشته
بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته
سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته
هر کجا جا مانده بودم آمدی دنبال من
بیشتر از مادری دلواپس احوال من
با خجالت آمدم یا رب به مهمانی تو
آمدی با روی باز اما به استقبال من
جلوه ای هرگز ندارد حی سبحان بی حسین
نیست تفسیری برای حی رحمان بی حسین
ما مریض تربت اش هستیم از صبح ازل
دردهای ما نخواهد داشت درمان بی حسین
ای که در پایت غزلهای فراوان ریخته
در نگاهت شوری از امواج طوفان ریخته
روی نی لبهای خونین تو زیباتر شده
من خودم دیدم از آن آیات قرآن ریخته
شرح غمهای شما را چه کسی می فهمد
روضه ی کرببلا را چه کسی می فهمد
اینکه سلطان جهان بر بدنش جای کفن
بوریا رفته خدا را چه کسی می فهمد
نه کوه طور به گودال صحبت از “ارنی”است
به رخ کشید که “لن” در جوار من شدنی است
برون زده ز رگش در نبرد خون خدا
خداست آنکه یقین صاحب چنین بدنی است