شعر مدح و مناجات حضرت زهرا (س)

هرکجایی نام زهراهست معبد می شود

هرکجایی نام زهراهست معبد می شود
خاک آنجا همجوار عرش ایزد می شود
از نگاهی که به سلمان کرد باایمان شدیم
بی نگاهش مستجاب الدعوه مرتد می شود

در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است

در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است

وقت مدح تو هزاران منبر آوردن کم است

آسمان کاغذ شود, خلقت قلم در وصف تو

هفت اقیانوس را هم جوهر آوردن کم است

شعرم بدون نام تو اِنشا نمیشود

شعرم بدون نام تو اِنشا نمیشود
این زندگی بدون تو معنا نمیشود

خانم! اجازه‌ همه‌ی ما به دست توست
سلمان بدون اذن تو منّا نمیشود

فیض روح القدس عالم معنا زهرا

فیض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا

مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا

آن‌کس که سر به سوره‌ی کوثر نمیزند

آن‌کس که سر به سوره‌ی کوثر نمیزند
گویا که لب به باده و ساغر نمیزند

باور نمیکنم که مرا هم خریده است
او دست رَد به سینه‌ی نوکر نمیزند

هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست

هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست
دل کندن از دلبستگیها, از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شاید جاى من هم هست

در باغ اگر گل هست, پهلویش چمن هم هست

مادرم فاطمـه

مادرم فاطمـه مظلوم ترین در دنیـاست

بخـدا واژه مـادر همه جا بی همتـاست

بس که او ازهمه چیزو همه کس دلبـرده

زین سبب گفت نبی, فاطمه قلب طاهاست

مرد نبرد است علی

مرد نبرد است علی چون سپرش فاطمه است

نون و قلم حیدر است و اثرش فاطمه است

رو به حیاط دل فاطمه سر می گذاشت

چون که نسیم خوش هر سحرش فاطمه است

بهار علی

در روز سخت یار علی بود فاطمه

پیوسته در کنار علی بود فاطمه

دشمن شعار زشت به لب داشت, در عوض

زیباترین شعار علی بود فاطمه

محو شلوغی های بازار

فردای محشر کار دشوار است ای دل

بیچاره آنکس که گرفتار است ای دل

هر کس که حب فاطمه در دل ندارد

آنجا یقینا بی کس و کار است ای دل

تکّه نخی ز چادرت به من بینوا بده

دوبـاره شد وجود من اسیر و مبتلای تو

مثل همیشه شعر من دم زند از وفای تو

عرض ادب به ساحت شما روانه می کند

قافیه های این غزل خلق شده برای تو!

مدح بی بی سلام الله

از اشک های چشم تو زمزم درست شد

از ناله های نیمه شبت غم درست شد

با یاری ملائکه در هیئت خدا

از چادر سیاه تو پرچم درست شد

دکمه بازگشت به بالا