در غروب گرفته پاییز..
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جاده اش بروید..
خوش بحال شما نگار رسید
شعر مدح و مناجات حضرت معصومه (س)
این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید
یاسی که نسیمِ تنِ او از گلِ سیب است
او فاطمه و خواهرِ سلطانِ غریب است
هجرانِ رخش برده قرار از کفِ خواهر
جان در تعَب است از غمِ دوریِ برادر
در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ یاس قم شدم امشب دوباره
پرواز کردم تا حرم مثل کبوتر
با اشک چشمانم زدم آن خانه را در
باز است از حریم تو چندین در بهشت
هم دختر بهشتی و هم خواهر بهشت
قم در هجوم حادثه ها ایمن از بلاست
پر کرده دور شهر تو را مرمر بهشت
هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می شود
قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود
هرچه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه ست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می شود
” این بارگاه قدس که از عرش برتر است
آرامگاه دختر موسی بن جعفر است “
جانم فدای گنبد زردش که سال هاست
خورشید از تشعشع نورش ، منّور است
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد
آبادی ما رو به فنا بود, که دیدیم
از یمن قدم هات, گلستان شده باشد
تا کویرِ قم سراغ از ساحتِ دریا گرفت
آمدی و بر لبِ ایران تبسم پا گرفت
آمدی و شهد شد تقدیرِ شوره زارها
تا زمین شیرینیِ نام تو را بالا گرفت
حق با سلوک تو، عرفان درست کرد
از خاک پای تو، انسان درست کرد
دست شفاعتت، باران رحمتت
از نا امیدی ام، ایمان درست کرد
در شهرِ پُر غَمی که نَمانده ست مَحرمی
تو دافعَ البلایی و تو رافعَ الغَمی
در شهرِ شوره زار و نمکزار زخمی ام
تنها برای این دلِ زخمی تو مَرهمی
تویی که از نفست لفظ یار شیرین است
نگار گر که تو باشی نگار ، شیرین است
قرار بوده از اول به هدیه جان بدهیم
زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است