هر چه میخواهی بخواه اما , ندارم بیش از این
نیست تابِ فاصله در کوله بارم بیش از این
بیستون سینه را کَندی ز مهرت , در خَفا
آشکارا زخم زن بر قلب زارم , بیش از این
هر چه میخواهی بخواه اما , ندارم بیش از این
نیست تابِ فاصله در کوله بارم بیش از این
بیستون سینه را کَندی ز مهرت , در خَفا
آشکارا زخم زن بر قلب زارم , بیش از این
از غفلت زیادم , خیلی دلم گرفته
چون رفته ای ز یادم , خیلی دلم گرفته
دائم هوای من را , داری ولی منِ بد
دل را به تو ندادم ,خیلی دلم گرفته
تسبیح زمین و آسمان مهدی جان
آواز خوش مقربان مهدی جان
رحمت به لب اهل یقین امشب هست
بارانِ زمین به آسمان مهدی جان
شب و روزم همه با از تو شنیدن سپری شد
عمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد
همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی
دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد
گذشت عمر و نشد جز فراق قسمتِ من
خزان رسید و به سر شد بهارِ حسرتِ من
سپرده ام به صَبا سویت آوَرَد خبرم
دمِ سحر که گذشت از کنارِ تربتِ من
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم
رفتم از یاد تو انگار! چه باید بکنم
این دوماه از کف من رفت و نکردم کاری
وای از غفلت بسیار! چه باید بکنم
ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم
با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم
جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد
به گمانم که به دوری تو عادت کردیم
ماه صفر گذشت بیا تا سفر کنیم
باید از این دو ماه دوباره گذر کنیم
آقا بیا که دیده ی حسرت کشیده را
با اشک دوری از تو و این ماه تر کنیم
غائب از دیده ها کجایی تو؟
گل خیرالنساء کجایی تو؟
قوت قلب ما کجایی تو؟
ای ولی خدا کجایی تو؟
نائب مرتضی کجایی تو؟
دست ما جملگی به دامانت,
اشکی که ما داریم باران هم ندارد
حالی که ما داریم طوفان هم ندارد
هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده
دردی که ما داریم کنعان هم ندارد
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم
در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم
جگرت خون شده ز غفلت من
من هم از غصه ی تو خون جگرم