رو بر درت آورده ام با سر به زیری
خیلی صدایت کرده ام با سر به زیری
خیلی شکستم توبه ام را, گاه و بی گاه
صد بار رو آورده ام با سر به زیری
رو بر درت آورده ام با سر به زیری
خیلی صدایت کرده ام با سر به زیری
خیلی شکستم توبه ام را, گاه و بی گاه
صد بار رو آورده ام با سر به زیری
گاهی خیال می کنم از من بریده ای
جایی دگــَر نگار دگــَر برگـزیده ای
گاهی خیال می کنم ای ماهِ پشت ابر
آلودگـیِ خـلوت این بنده دیده ای
با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی
سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی
کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان
آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان
هر چند , شوقِ آمدنت در دعای ماست
هر چند , ردّ پای تو در ربنای ماست …
اما برای تو قدمی برنداشتیم
در جادهی مقابل تو ردّ پای ماست
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
میان این همه نیرنگ های شیطانی
تویی که وارث انگشتر سلیمانی
کجایی ای پسر کشتی نجات, بیا
نجاتمان بده از موج های طوفانی
ای نفس, یا به خاطر آقا خطا نکن
یا بعد از این برای ظهورش دعا نکن
او از خدا به جای تو شرمنده می شود
باشد… تو از امام زمانت حیا نکن!!!
تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
آتشی زن که برآید زوجودم آهی
سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
ورنه تا کعبه وصل تو نباشد راهی
دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
و رود رود عزا جاری است از رویت
به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم
نماز صبر به محراب طاق ابرویت
مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم
خوب داری خبر از من که چرا دور شدم
رفتم آنقدر به دنبال گناهانْ که دگر
در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم
بهار بندگی ام را خودم خزان کردم
گناه کردم و از کرده ام زیان کردم
چقدر دل, سرِ آمال خویش آزردم
چه کارها که برای دو لقمه نان کردم