شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

منتظر یار

یک روز پی کسبی و در فکر معاشی
یک روز شدی غرق تماشای حواشی

ای طالب طوف نوه ی زاده ی کعبه
وقتش نشده تا که سرت را بتراشی

هذا یوم الجمعة

از دردهاى قلب من آقا خبر دارى
من خوب میدانم مرا تحت نظر دارى

من بد!من اصلاً رو سیاهِ روسیاه اما
وقتى سر سجاده اى و چشم تر دارى

شعر انتظار

تو عاشقانه ترین شعرِ انتظارِ منى
تویى که باعث آرامش و قرار منى

کسى به غیر تو حال مرا نمیفهمد
عجب خیالِ قشنگى که تو کنارِ منى

یا داعی الله

چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد

محرم و صفر و فاطمیه, نه هر روز
دل تو لحظه ای از غم جدا نخواهد شد

یابن العسکری

ما بین بچه‌های علی فرق نیست که
ترس یزیدیان همه “اصل ولایت” است

بر خاک می‌کشند تو را این حرامیان
این بی‌حیا شدن همه‌اش از لجاجت است

به هر در کوفتم

به هر در کوفتم, انگار راهی نیست

به غیر از بی پناهی که پناهی نیست

سکونت در جهنم کرده هر کس که
به سمت آتش عشق تو راهی نیست

مجنون شدم

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

گاهی غبار جاده ی لیلا, کنی مرا

کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست

قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

سلام صاحب الزمان

سلام صاحب الزمان, سلام بر حریم تان
به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

فاطمیه

آقام لب تر کنه تا سر بیارم
به پای روضه چشم تر بیارم
نمیدونم چرا دستم نمیره
لباس مشکی ام رو در بیارم

شعر مناجات با امام زمان عج

اندازه دوماه عزا غم گرفته ام
چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام

پیراهن سیاه تنم را شب فراق
بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام

مناجات با امام زمان عج و وداع با ماه صفر

گرچه چشمان مرا اشک غمت پر می کند
تا قیامت بر غمت چشمم تفاخر می کند

می رسد آن روز که نان شب هجر تو را
رونق بازارت ای خورشید! آجر می کند

نفسی لک الوقاء

پنهان کنم چگونه هویدایی تو را
یا بین سینه شرح دل آرایی تو را

ظرف مرا شکستی و حالا نشسته ام
تا رو کنم حکایت لیلایی تو را

دکمه بازگشت به بالا