گرچه پیشاز خواهش سائل عنایت می کند
گوشهچشمی هم کند آقا, کفایت می کند
اینگدا چیزی به غیر از اشک تقدیمش نکرد
شاهامّا باز لطفِ بی نهایت می کند
گرچه پیشاز خواهش سائل عنایت می کند
گوشهچشمی هم کند آقا, کفایت می کند
اینگدا چیزی به غیر از اشک تقدیمش نکرد
شاهامّا باز لطفِ بی نهایت می کند
برگرد ای مسافر تنهای جاده هh
زیرا به دست توست تمام اراده ها
برگرد از سفر که ببینی به چشم خویش
تلخی روزگار همه خانواده ها
عاشقیدردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط , بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
خواستم تاکه بیایم سر بازار نشد
تا مرا هم بنویسند خریدار نشد
خواستم تاکه به پابوسی یوسف برسم
مثل هرخواسته ی قبل هم این بار نشد
چشمم کجا دنبال چشمانت بگردد
سوریه,مکه,کربلا یا اینکه مشهد
هر هفته چشمانم به سوی آسمان است
شاید بتابی بر دلم آقا تو شاید
بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بین عشّاق چو من بی سر و پا نیست که نیست
با غم دوری تو سوخته و ساخته ام
اثری از چه در این سوز و نوا نیست که نیست
آقا چقدر قدم قدم می آیی؟
با ثانیه ها رقم رقم می آیی
تکرار مکررات شاعر این است
آهسته تر از اشک قلم می آیی
نه… جوهر من تمام شد یعنی من
ای خاطرات جمعه ها, ای مهربانم
تنها غریب آشنا, ای مهربانم
از ابتدای خلقتم بستم دخیلی …
نذر تماشای شما, ای مهربانم
تنها غریب آشنا, ای مهربانم
از ابتدای خلقتم بستم دخیلی …
نذر تماشای شما, ای مهربانم
سهم ما چشم به راهان غم و درد است هنوز
روزهامان همه چون یک شب سرد است هنوز
یک شب سرد , غم و درد و مردی تنها
این همه خانه چرا بادیه گرد است هنوز
شاعر : ایمان دهقانیا
به یک نگاه تو بیمار می شود دل من
به یک کرشمه گرفتار می شود دل من
برای درک حضور تو ای گل نرگس
همیشه راهی گلزار می شود دل من
به یک نگاه تو بیمار می شود دل من
به یک کرشمه گرفتار می شود دل من
برای درک حضور تو ای گل نرگس
همیشه راهی گلزار می شود دل من