شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

تاکی برای آمدنت لحظه بشمرم

تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم

از اینکه غایبی ز نظر سخت دل پُرم

آقا دلم برای شما لک زده ولی

می دانم اینکه هیچ به دردت نمیخورم

وقت حساب و کتاب

پایان سال و وقت حساب و کتاب شد

 پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد

هر روز با گناه دلت را شکسته ام

بین من و تو این همه عصیان حجاب شد

الهی عظم البلا…

برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن

  دل های پر زماتم مان پر سرور کن

هر جمعه با نیامدنت خرد میشویم

  برگرد و باز چهره ی ما پر غرور کن

امام زمان عج الله

بی عبورت کوچه ها بن بست دارد بی گمان

ظلم پشتش عده ای سرمست  دارد بی گمان

زرق و برقی شد تمام سادگی هایی که بود

مال دنیا بنده ای دربست دارد بی گمان

بهاربی تو

باز هم میرسد بهار,ولی

باز پاییز سرد در راه است

ای بهار همیشگی بازآ

بی تو عمر بهار کوتاه است

جمعه ی بعد…

گفتم غزلی دوباره با ” جمعه ی بعد “

مرغ دل من پریده تا , جمعه ی بعد

این جمعه نمی شد که بیایی آقا؟!!!

حالا تو به من بگو چرا جمعه ی بعد؟!!!

سر سال است

سر سال است بیا کیسهی مارا پر کن

کاسه ی چشم من ازروضه ی زهرا پر کن

جای خالی مرا در حرمتای مولا

به دو دستان یداللهیسقا پر کن

دوبیتی

امیر بى قرینه کى مى آیی؟
کشم ناله ز سینه کى مى آیی؟
عزیزم فاطمه س چشم انتظاره
سحر خیز مدینه کى مى آیی؟

ولی عصر(عج)

این جان که تمام شد تو می آیی , نه ؟

قرآن که تمام شد تو می آیی , نه ؟

من چتر به دست منتظر در راهم

باران که تمام شد تو می آیی , نه ؟

قاسم اسدی

 

هر آن چه گریه بریزم

هر آن چه گریه بریزم بهقلب شعله ورم

دوباره سر رود آتش ازآتش جگرم

غم فراق تو و هجر ایندو ماه عزا

دو غصه می شود و بیشترزند شررم

از کودکیم تا حالا…

 

خاطرم هست که از کودکیم تا حالا…

در دلم ریشه دوانده غم دوری شما

 قطره آبم که سرازیر شدم از سر کوه

که مگر قبل بخــارم برسم بر دریــا

راز اشک‌ها

قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی

بهانه‌ی همه‌ی گریه‌های ما باشی

دکمه بازگشت به بالا