باید خلوت نشین شد, شب نشین شد
خدا میگرده دنبال بهونه
شبای قدر خیلی قدر داره
آخه برنامه ی یکسالمونه
باید خلوت نشین شد, شب نشین شد
خدا میگرده دنبال بهونه
شبای قدر خیلی قدر داره
آخه برنامه ی یکسالمونه
بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم
حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم
بر ناله های بی اثرم توبه می کنم
بر حال و روز پر شررم توبه می کنم
با گریه های خویش به جایی نمی رسم
حالا بر اینکه بی سپرم توبه می کنم
بوی خدا نمیدهد اصلا نوای من
بالا نمی رود به گمانم دعای من
دیدی اگر منم شده ام تحبس الدعا
مانند شیشه می شکند توبه های من
بازار داغ بخشش و ارباب ذوالکرم
هرکس به سهم خویش کمی توشه می برد
خوشبخت آنکه لطف خدا شاملش شده
در پیشِ خلق آبرویش را نمی برد
ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی
خویش را در منجلابی از گنه انداختی
هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی کرده ام
این منم که دوستت دارم ولی نشناختی
امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من
از معصیت ها یک دل بیمار دارم من
پرونده ای آلوده از کردار دارم من
در پیشگاه حضرت استغفار دارم من
خبر آمد رمضان است خدا میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرامیبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد
همین که صوت مناجات در فضا پیچید
نسیم بخشش ورحمت به هرسراپیچید
برای بال زدن درب آسمان باز است
دوباره عطرخوشی در دل هوا پیچید
چشم آلوده ز پاکی گوهری می خواهد
عاشق از اشک سحرها ثمری می خواهد
آتش قهرِ خدا هم, سپری می خواهد
مانده در راه خطا راهبری می خواهد
من را سحر برای خودت انتخاب کن
با توبه آمدم روی من هم حساب کن
طومار جرم من نکند رو کنی به حشر
ستار باش و پرده بپوشان, حجاب کن
در باز کن که خسته ترین بنده آمده
تنهاو سر به زیرو سر افکنده آمده
همراه با امید به آینده آمده
با این که دیر آمده شرمنده آمده