می نویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت الله کبریا زینب
جمعِ اسماء و اسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب
می نویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت الله کبریا زینب
جمعِ اسماء و اسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب
برای مصحف تاریخ زیوری بانو
ز بعد مادرت از هر زنی سری بانو
تو آمدی که شوی اعتبار واژه ی صبر
و با نگاه خود ایوب پروری بانو
اصلا دگر فرقی ندارد بیش و کم ها
وقتی که لطفی میکند “دریا” به “نم” ها
هر کس که می بینم ز تو چیزی گرفته
حتی حسابش رفته از دست رقم ها
امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد
بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد
جلوه ی علی آمد, زینِ اَبْ هویدا شد
تا سحر ز شور و شوق بس که سینه شیدا شد
نروی گرد حریمی که مکعب باشد
در طواف حرمی رو که در او رب باشد
هر که بر درگه ارباب مودب باشد
مستی اش از خم خمخانه ی زینب باشد
زینب که سینه او خود مدفن حسین است
روحش چنان لطیف است گویا تن حسین است
یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!!!
دست سنان و اخنس بر دامن حسین است
بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم
هر بیت را با خون دل با غم نوشتم
از شبنم غم طینت ما را سرشت اند
امشب من از آن خاک و آن شبنم نوشم
کبوتر دل من صید دام زینب شد
و آشیانه ی دل نیز بام زینب شد
به روی مسند قدرت نشسته هرکس که
میان زندگی خود غلام زینب شد
فهم هر کس که رسیده خاکسار زینب است
قلب ما گر درد دارد بی قرار زینب است
چشم ما از خود ندارد اشک؛ زهرا لطف کرد
مثل چشمه, چشم شیعه اشک بار زینب است
کودتا کرده به عالم خواهر تو یا حسین
در دو عالم بوده زینب یاور تو یا حسین
زندگی خویش را وقف تو کرده از ازل
زینبی که نام او گشته ست احلی من عسل
کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیه ایاک نعبد , نستعین اش زینب است
رتبه ممسوسه فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب, دستچین اش زینب است
بال ملائک ریخته دو رو برت زینب
صدها فرشه خاک پای خواهرت زینب
هر کس بخواهد مورد لطف خدا گردد
باید بیاید دست بوسی محضرت زینب