شعر مدح و مناجات

برق نگاهت

همین که برق نگاهت به جانمان افتاد
چو شعله شد به همه دودمانمان افتاد
همین که گفته شد اسمت عبادت محض است
همیشه و همه جا بر زبانمان افتاد

جان فدایش

بهترین راهش عزلت است اصلا
عزلتی که ریاضت است اصلا

برویم و به گریه بنشینیم
هرکجایی که خلوت است اصلا

علی جانم

از روز اول خلقت علی بـود و خدا بوده
حسابش با تمام خلق ، همان اول جدا بوده
علی ناجی و استاد تمام انبیاء بوده
شب معراج احمد هم خدایش را صدا بوده

حسین جان

زندگی را عشق زیبا میکند
عشق را ارباب معنا میکند
عاشقی را ازحسین آموختیم
عاشقان را عشق شیدا میکند

عرش خدا

دل با نگاه تو به خدا میرسدحسین
این راه ما بــه کربُبَلا میرسدحسین

درگاه تــوست عرش خداوند متعال
ازدرگه تو لطف وعطا میرسدحسین

دنبال تو میگردم

از سینه کشم آهی دنبال تو میگردم
با پای دلم راهی دنبال تو میگردم
تو شاهی و من بنده شاهی به تو زیبنده
زیبنده به تو شاهی دنبال تو میگردم

کنجِ هیئت

تا می نشینم زیر پرچم کنجِ هیئت
در سینه ام داغ تو میگیرد حرارت

شکر خدا هستم غلام خانه زادت
از کودکی در روضه ها دارم اقامت

نِعمَ الاَمیرم،

اینکه افتاده به سمتِ تو مسیرم کافیست
تا قیامت شده ای نِعمَ الاَمیرم، کافیست

جز حسین بن علی عشقِ دگر نیست مرا
در همین حد که به عشقِ تو فقیرم کافیست

بار دیگر آمدم

بار دیگر آمدم پشت درت راهم بده
در زدم گفتم رسیده نوکرت راهم بده

دست خالی آمدم رو برنگردان از گدا
آرزو دارم بمانم در برت راهم بده

اوج مقام

از سر خیری که هنگام سحر شد عایدم
گریه بر خون خدا و چشم تر شد عایدم

هم توسل کرده ام هم گریه های بی هوا
آنقدر گرما چشیدم تا شرر شد عایدم

کربلای حسین

قرار سوته دلان است کربلای حسین
فضای کوچه دل پر شد از هوای حسین
حسینُ مِنّیِ طاها به روشنی فهماند
رضای حضرت حق هست در رضای حسین

دست یداللهی

تا دست یداللهیتان رازق کل است
در قلب گدای تو دگر کی غم نان است

از ترس نگفتیم خدایی خودت اما
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

دکمه بازگشت به بالا