آبرو داده اى به من اما
آبروى تورا فقط بردم
دست من را گرفته اى عمرى
با گناهم ولى زمین خوردم
آبرو داده اى به من اما
آبروى تورا فقط بردم
دست من را گرفته اى عمرى
با گناهم ولى زمین خوردم
تشنه ام آبِ حیاتی برسانید به من
لذّتِ صوم و صلاتی برسانید به من
رمضان آمد و گفتم: بِعَلیٍّ ألعفو…
گوشه-چشمی؛ نظَراتی برسانید به من
یادی بکن از ما به دعا خیر ببینی
با بی سرو پا راه بیا خیر ببینی
ای کاش طبیبانه بیایی به سراغم
محتاج ترینم به دوا خیر ببینی
من بدی کرده ام اما تو مرا بد نزنی
بعد یک عمر که این بنده ات آمد نزنی
با همین روی سیاهش به تو رو زد نزنی
روی پیشانی او مهر نیاید نزنی
چون بیابان که نیازش به نم باران است..
بیشتر گریه تسلای دل سوزان است!
میکده باز شد و زود دویدیم همه
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است!
با اینکه سنگین است میزان گناهانم
سر به هوا بودم ، ولی حالا پشیمانم
نه دم ز توبه میزنم نه دم ز استغفار
چیزی به غیر از گریه کردن هم نمیدانم
می آورم به روی لبم السلام را
آغاز می کنم سخنم با امام را
ما عاقبت به خیری مان در پناه توست
از ما مگیر این کرم مستدام را
باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این شبها خدا مشتاق دیدار من است
طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!
رسیدم زتو عذرخواهی کنم
دلم را به سمت تو راهی کنم
بیاو امید دلم را نگیر
خدایا چه بابی پناهی کنم
نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست
نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست
هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده
هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست
هر طپش میل تشنگی دارد
هر که در راه سید الشهداست
ماهِ «مهمانی» و “عطش” یعنی
رمضان ماه سید الشهداست
با دلی محزون رسیدم دست من را هم بگیر
ای همه عشق و امیدم دست من را هم بگیر
هر زمان رفتم به دنبال کسی غیر از شما
جز ضرر چیزی ندیدم دست من را هم بگیر