شعر مدح و مناجات

جانم حسن

از اهل منبر این روایت را شنیدم
در روضه ی غربت به این مطلب رسیدم

و حاصل کل خدائی خداوند
دو مصرع شعر خدا در اولین بند

کبوتر حرمم

خدا کند کسی از تو مرا جدا نکند
من و جدایی از لطف تو! خدا نکند

به اعتبار تو بر من خدا نظر دارد
بدون واسطه یک ذره اعتنا نکند

سیاهی دور می گردد

از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد

صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد

بانوی مظلومیست

امشب بجز معصومه نامی در سرم نیست
یعنی برای عشق و مستی هیچ کم نیست

من شعر میگویم برایش , این فضیلت
حتی میان شعر های محتشم نیست

خواهر

هر جا که خواهری است, برادر همیشه هست
دنبال هر برادر, خواهر همیشه هست

این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست

ساقی میخانه ام

تنها امید این دل دیوانه ام هستی
مانند شمعی در دِلِ ویرانه ام هستی

وقتی که از تاک ضریحت بوسه می گیرم
یعنی که قطعا ساقی میخانه ام هستی

آیه اللهِ معظم

جملهِ مه رویانِ عالم از رخِ تو بی قرار
عرش پروازانِ عالم بر درِ تو خاکسار

یکهِ یکدانهِ اگر باشد در عالم آن تویی
ای به جمعِ آفرینش های عالم شاهکار

حرم آل فاطمه

چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود
با یک سلام صبح من آغاز می‌شود

پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه, لحظهٔ پرواز می‌شود

صاحِبُ‌الکَرَم

ای صاحِبُ‌الکَرَم ! کَرمت را به رخ بکش
پیش کریم‌ها تو کَمت را به رخ بکش

وقتی تمام خلق, به دنبال شادی‌اند
شور و نشاطِ بزم غمت را به رخ بکش

اهل دل

با مناجات علی اهل دل شب میشوم
با تقرب بر حسین اینجا مُقرب میشوم

چون علی گردید عبد مِن عبید مصطفی
من هم از این منظر امشب عبد زینب میشوم

گمنام کن

هوا خواه توام دائم هوایت را به سر دارم
خیال انگیزی و شب ها خیالت را به بر دارم

به یاد جمع شب هایی که تا صبح از تو می گفتم
هزار و یک شب است اُنس عجیبی با سحر دارم

بهاران طی شد و یارم کجایی؟
تو ای یارِ وفادارم کجایی

کجایی لاله ی دامانِ نرگس
نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی

دکمه بازگشت به بالا