شعر مدح و مناجات

ره توبه گرفتیم

پلکى بگذاریم زمان زود گذشته
از کوچه ما نامه رسان زود گذشته

تازه شب اول شده کو تا شب آخر !؟
تا بر خودت آیى , رمضان زود گذشته

اشکهایم دوباره

اشکهایم دوباره دانه دانه می‌افتد
مدتی کار من به تو شبانه می‌افتد

سالها فکر معصیت مرا زمینم زد
رحم کن بر کسی که عاجزانه می‌افتد

لا فتی الا علی

رو سوی میدان کن ببین حیدر به میدان آمده

شیر خدا شوری به سر در بیشه غرّان آمده

فتحُ لَکَ خواند ملک هم می تپد قلب فلک

کشتی دشمن سرنگون دریا به طوفان آمده

ستار العیوب

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم
هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

مردیم و ندیدیم

ارزان نفروشیم گران جانی خود را
مردیم و ندیدیم رخ جانی خود را

پیر از سر ناسازی ساز دل خویشیم
می خورد زلیخا غم زندانی خود را

دلمرده ایم

دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما

قلبیم و بودنت ضربان می دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو

دارد بشارت رمضان می دهد به ما

العفو

سفره داری که به من اذن ضیافت داده
بار دیگر به گدا لقمه ی عزت داده

ماه شعبان و رجب رفت و به من گفت کسی
رمضان آمده و حق به تو فرصت داده

العفو

می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر

هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر

بسکه تن دادم به عصیان و خطا این

روزها دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر

یک قدم می‎آیم

یک قدم می‎آیم و صدها قدم یارم شوی 

با همه ناقابلی آقا خریدارم شوی

نیست گهگاهی حواسم با تو پس در غفلتم

در کمال بی خیالی ناگهان یارم شوی

یک دمی از پرده برون آ, گلم
بین که چه آرام گرفته دلم

دل به تولای شما بسته ام
این همه از دوریی تو خسته ام

شوق ظهورت

تقوا کمیتش بی حضورت لنگ مانده

از این جهان آقا فقط نیرنگ مانده

شوق ظهورت نیست در راس دعاها

اما به ظاهر ندبه ها پر رنگ مانده

نگاهم کن

نگاهم کن! نمی خواهم به حالِ زار برگردم
به آن ایام ِ نفْس-آلودۂ تبدار برگردم

رسیدم سربه زیر آقا مریض احوالم و لطفا
مداوایم کن و راضی نشو بیمار برگردم

دکمه بازگشت به بالا