دل در هوای شهر نجف پر گرفته است
عمری عزای دوری دلبر گرفته است
هر عاشقی که تاک ضریح تو دیده است
سجاده را فروخته ساغر گرفته است
دل در هوای شهر نجف پر گرفته است
عمری عزای دوری دلبر گرفته است
هر عاشقی که تاک ضریح تو دیده است
سجاده را فروخته ساغر گرفته است
هرجا مسیر ما به شما ختم میشود
جایِ قـدومِ پاکِ شما چـَشم می شود
آنجا که حرفِ عشق تو باشد تو حاضری
بی تو چگونه مجلسِ ما بَزم می شود
اگر تیغ تو سردمدار جنگ نهروان باشد
یقین دارم که خون کشته ها نهری روان باشد
برایش فتح خیبر کار سختی نیست وقتی که
در اوج نوجوانی فاتح هفت اسمان باشد
ای دم به دم, نفس نفست یکصدا خدا
پیچیده است با تو جهان در خدا خدا
بر هر کجای عمر عزیزت نگاه کرد
چیزی به جز قنوت ندید از شما خدا
چشم مشغول تو و محو تماشاست فقط
در دل منظره ها صحن تو زیباست فقط
هرکسی نوکر هرخانه شده زر نشده!
هرکه پای قدمت خاک شد آقاست فقط
رو بر درت آورده ام با سر به زیری
خیلی صدایت کرده ام با سر به زیری
خیلی شکستم توبه ام را, گاه و بی گاه
صد بار رو آورده ام با سر به زیری
گفتند که تو حِصن حَصینی بی بی
ماننــد علـی تــو بهترینــی بی بی
بی تــو ضــربان قلب عالم نزنــد
پس قلب تپنده ی زمینـی بی بی
شما , طلیعه ی نورید , از سپیده شدن
حقیقتی که عیان نیست از شنیده شدن
اگر تمام فلک را ز ابر , پرده کشند
وقار کم نکند ماه , از ندیده شدن
هزار شکر که اذکار لب سرود تو شد
که ذکر هر ملکی از ازل درود تو شد
قَدِ کمانی ما از کمان ابروی توست
شهید چشم تو جرمش فقط شهود توشد
کعبه سنگیست که آیینه سرای تو شده
حال از شش جهت انگشت نمای تو شده
پردهی بیت که بر دامن او چنگ زنند
به امیدی متمسک به ولای تو شده
گاهی خیال می کنم از من بریده ای
جایی دگــَر نگار دگــَر برگـزیده ای
گاهی خیال می کنم ای ماهِ پشت ابر
آلودگـیِ خـلوت این بنده دیده ای
ای شعله ها!تا صبح میل پر زدن دارم
پروانه می داند که قصد سوختن دارم
امروز اگر در روضه ها خونِ جگر خوردم
فردا میان سینه ام دُرِّ یمن دارم