حرفی که دارم با شما گفتن ندارد
این حرف های بی صدا گفتن ندارد
این دردها درمان ندارد غیر وصلت
این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد
این حرف های بی صدا گفتن ندارد
این دردها درمان ندارد غیر وصلت
این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد
بغضِ غمِ دوریات گلوگیر شده
تعجیل بکن ؛ آمدنت دیر شده
از کودکیام منتظرم برگردی
برگرد , ببین منتظرت پیر شده
رضا قاسمی
حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را
باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا
وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت
خوبست ببندند در خیریه ها را
با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر میزنیم سمت حرمهای سوخته
پر میزنیم تا حرم کربلاییات
ای سر بریدهی غم عظمای سوخته
افتاده است مهر تو بر دل حسین جان
آقا تویی و ما همه سائل حسین جان
ما پای مکتبت حججی وار مانده ایم
سر نیست در رکاب تو قابل حسین جان
از تمام زندگی دار و ندارم شد حسین
عزت و فخر همه ایل و تبارم شد حسین
باغ آفت خورده از باد خزان بودم , نسیم
آمد از سمت خدا باغ و بهارم شد حسین
سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی
یکصد و ده بار هدیه , جان به قربان علی
ازبهشت آدم اگربا جرم گندم آمده
من به جنت می روم از خوردن نان علی
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را
هر کسی اندازه ی رزقش به او نان میرسد
سائل این طائفه باشی فراوان میرسد
رزق ما ایرانیان دست امام هشتم ست
کربلا میخواهم از شاه خراسان میرسد
ما یا کم عاشقیم , وَ یا عاشق کمیم
یا دَرهمیم , یا که به دنبال دِرهمیم
ما از تو دائما طلب وصل میکنیم
غافل از اینکه در همه اوقات باهمیم
تو راهم دادی و دارم دو چشمانِ تر از اینجا
کجا را دارم آقاجان؟! کجا را بهتر از اینجا؟!
نوشتی سردرِ هیئت؛ نجاتم میدهد عشقت
رسیدم توشه بردارم برای محشر از اینجا
راهِ دلِ بی سرپناهم راعوض کردی
تاسمت یک شش گوشه راهم راعوض کردی
تنها نه ایمان مرا نسبت به خود حتی
نسبت به دینم دیدگاهم را عوض کردی