شعر مدح و مناجات

خمار میکده

چنان خلیل اگر بین شعله بنشینم
هزار لاله از آتش برات میچینم

به حجله میبردم ساغر از سخاوت خویش
چراکه دختر رز داده قول تمکینم

یا الهی

کریم العفو یا الهی الهی

خداحافظ ماهِ ذکر و مناجات

خداحافظ لحظه هایِ ملاقات

خداحافظ ماهِ خوبِ خدا

عشق رضا

زانو زدن پیش تو بالا دستمان کرد
این رو زدنهای به جز تو پستمان کرد

یکبار دستان ضریحت را گرفتم
این شد که در این آستان پابستمان کرد

رویِ سیاه

از تو شرمنده شدمْ من به خودم بد کردم
ماهِ رحـمت سِـپری شد و نـَشد برگردم

در مـناجات تو بودم پیِ حاجات خـودم
آخـر ماه فقط …. رویِ سیاه آوردم

یا امام حسن(ع)

بالی که پر نریخت برای تو بال نیست
فطرس شدن به پای شما هم محال نیست

فطرس به این کبوتر پر بسته یاد داد
بال شکسته نیز همیشه وبال نیست

توبه

هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
در حفظ توبه عزم مصمم نمیشود
باید که سیل نفس مرا شستشودهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود

ناز نگاهت

با رخصت از شاه دلیر سینه زنها
هستیم در جمع کثیر سینه زنها
با شور و شین بین بزم هیئت تو
دلها شد از مستی اسیر سینه زنها

زخمیِ معصیتم

با غم و غصه ی بسیار به تو رو زده ام
باز قلبم شده بیمار به تو رو زده ام

زخمیِ معصیتم کاش نگاهم بکنی
سر به زیر آمدم ای یار به تو رو زده ام

معصیت

همیشه بال و پرم را به آسمان دادی
هر آنچه خواسته بودم, به من همان دادی

به جای شکر, گناهم به محضرت آمد
غضب نکردی و این بار هم امان دادی

ای مولا

دریا شده در دل تو ای مولا گم

هر دم شده است در دمت عیسی گم

در گمشده عشق تو پیدا شد حق

بی عشق تو هست هرچه شد پیدا گم

نور شمس

«درد» آمدیم لطف تو مارا دوا کند
شاید «غریبه» را نگهت آشنا کند

هر روزه دار پیش ضریح تو در نجف
با حبه های زرد عنب روزه واکند

نگاه خیس

دلم ز کوثر رحمت پیاله میخواهد
جلا ز حضرت جل جلاله میخواهد

بدون سوز درون دم مزن ز عشق خدا
که عاشقی دل همرنگ لاله میخواهد

دکمه بازگشت به بالا