چنان خلیل اگر بین شعله بنشینم
هزار لاله از آتش برات میچینم
به حجله میبردم ساغر از سخاوت خویش
چراکه دختر رز داده قول تمکینم
چنان خلیل اگر بین شعله بنشینم
هزار لاله از آتش برات میچینم
به حجله میبردم ساغر از سخاوت خویش
چراکه دختر رز داده قول تمکینم
کریم العفو یا الهی الهی
خداحافظ ماهِ ذکر و مناجات
خداحافظ لحظه هایِ ملاقات
خداحافظ ماهِ خوبِ خدا
زانو زدن پیش تو بالا دستمان کرد
این رو زدنهای به جز تو پستمان کرد
یکبار دستان ضریحت را گرفتم
این شد که در این آستان پابستمان کرد
از تو شرمنده شدمْ من به خودم بد کردم
ماهِ رحـمت سِـپری شد و نـَشد برگردم
در مـناجات تو بودم پیِ حاجات خـودم
آخـر ماه فقط …. رویِ سیاه آوردم
بالی که پر نریخت برای تو بال نیست
فطرس شدن به پای شما هم محال نیست
فطرس به این کبوتر پر بسته یاد داد
بال شکسته نیز همیشه وبال نیست
هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
در حفظ توبه عزم مصمم نمیشود
باید که سیل نفس مرا شستشودهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود
با رخصت از شاه دلیر سینه زنها
هستیم در جمع کثیر سینه زنها
با شور و شین بین بزم هیئت تو
دلها شد از مستی اسیر سینه زنها
با غم و غصه ی بسیار به تو رو زده ام
باز قلبم شده بیمار به تو رو زده ام
زخمیِ معصیتم کاش نگاهم بکنی
سر به زیر آمدم ای یار به تو رو زده ام
همیشه بال و پرم را به آسمان دادی
هر آنچه خواسته بودم, به من همان دادی
به جای شکر, گناهم به محضرت آمد
غضب نکردی و این بار هم امان دادی
دریا شده در دل تو ای مولا گم
هر دم شده است در دمت عیسی گم
در گمشده عشق تو پیدا شد حق
بی عشق تو هست هرچه شد پیدا گم
«درد» آمدیم لطف تو مارا دوا کند
شاید «غریبه» را نگهت آشنا کند
هر روزه دار پیش ضریح تو در نجف
با حبه های زرد عنب روزه واکند
دلم ز کوثر رحمت پیاله میخواهد
جلا ز حضرت جل جلاله میخواهد
بدون سوز درون دم مزن ز عشق خدا
که عاشقی دل همرنگ لاله میخواهد