تا نَفَس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست
مَحرم است آن کسی که عاشق شد
تا که لیلا بُوَد پیامی هست
تا نَفَس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست
مَحرم است آن کسی که عاشق شد
تا که لیلا بُوَد پیامی هست
دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد
به عشق عشق گره های کورمان واشد
دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند
بخشندگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به یک گردش چشمان حسین است
غم نیست مرا گربرسد وقت مماتم
زیرا ملک الموت بفرمان حسین است
در فضایی ملکوتی تر و روحانی تر
دفتر شعر من امشب شده نورانی تر
دلم به دریا زدم این مرتبه ؛ طوفانی تر
آسمانی ترم این دفعه و بارانی تر
ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا , یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
اَبرَم و بارِشِ بی پروایَم
موجم و همسفرِ دریایم
مثل خورشیدِ کویری خشکم
مثل مهتابِ شبِ صحرایم
لحظه لحظه عمر من فقط گذشته با حسین
چونکه بر لبم نبوده غیر ذکر یا حسین
دست من به دامن تو بوده هر کجا حسین
چون محل نداده جز تو هیچ کس مرا حسین
وقت بی کسی فقط تو را زدم صدا حسین
یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین
پروانه هم پروانه محفل که باشد
قابل شود یکباره ناقابل که باشد
در شعله های شمع تا پا میگذارد
دیوانه بازی میکند عاقل که باشد
تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید
فکری برای بی سر و سامانی ام کنید
بخشش بس است, عمر من بی نوا گذشت
من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید
در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود
میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود
وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش
بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش
خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر
میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش
به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش
زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش
همه عمر برندارم سر خود از آستانش
که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش