شعر مدح و مناجات

آزادم

صید آزادم دلم افتاده در دام علی
مست گشتم چون زدم لب بر لب جام علی

چون کبوتر پر زدم بالا و پست چرخ را
نیست آسایش به غیر از گوشهء بام علی

نان حلالم تویی علی

انگونه ای که عطر زشیشه فرار کرد
عاشق فرار از همه عالم به یار کرد
دل را نفوذ چشم خمارت شکار کرد
در بهت و حیرتم که نگاهت چه کار کرد..!

دلداده

از ابتدای سخن انتهاش معلوم است
هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است

رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی
که ارتباط علی با خداش معلوم است

سنگ محک

سر داده اند پای علی سر شناس ها
چشمان اوست معدن گوهرشناس ها

شاگرد ” ضربة علیٍ یومُ خندق” اند
شمشیر می زنند اگر سرشناس ها

و من یمت یرنی

به حیرتم چه بگویم احد و یا که صمد
به آنکه هست به معنی لم یلد یولد

کسی که مرغ خیالات هم به او نرسد
چه دست و پا بزند مدعی به دست خرد

یا صاحب الزمان

در نگاهم نقش می بندد نگاهت عاقبت
میشوم یکروز یارِ دلبخواهت عاقبت

قرعهٔ فال امامت شد به نام تو ولی
قسمت من شد فراق روی ماهت عاقبت

مولای من

خدا در آینه اش آنقدر علی را دید
که بر خود از همه نزدیک تر علی را دید

نبی سپرد زمین را به او و هرچه که رفت…
…به سمت عرش خدا، بیشتر علی را دید

جانم علی

علی که گفت دلم از عذاب در آمد
سلول های تنم در جواب در آمد

نه اینکه می زده ام نه! فقط علی گفتم
ببین وجود مرا که به تاب درآمد

مظهر رحمت خدا

مظهر رحمت خدا سلطان
هشتمین نور انما سلطان
سفره ات پهن هرکجا سلطان
السلام علیک یا سلطان

صاحب عزا بیا

اندازه دوماه عزا غم گرفته ام
چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام

پیراهن سیاه تنم را شب فراق
بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام

یوسف زهرا(س)

گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر

اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر

نامت شفا بخش است

نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است

دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است

دکمه بازگشت به بالا