هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟
من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟
من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟
الحق کریمان سفره ای پر نور دارند
در آن غذاهای لذیذی می گذارند
الحق غذای روحی ما دست آنهاست
آنها به جز اکرام که کاری ندارند
ما روضه دار حضرت خیرالنسا شدیم
در روضه های حضرت مادر فدا شدیم
شکر خدا که نان حسنیه می خوریم
شکر خدا که از همه عالم رها شدیم
همه ی رحمت حق را به گدا بخشیدند
به گدایان شما دست دعا بخشیدند
نفسم تنگ شد از جرم و خطا و نیرنگ
تا که رفتم به حریم تو هوا بخشیدند
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفره دنیا گذاشتند
امشب بروی دامن نرجس از آسمان
ماهی بنام مهدی زهرا گذاشتند
ای منتهای آرزوی بی قرار ها
ذکر قنوت دائم شب زنده دارها
از بس که در فراق شما گریه کردهام
سجاده را ببین که شده شوره زار ها
این هفته زهر کجا مسیرم افتاد
دیدم که چراغ و ریسه بستیم همه
با گریه سلامی به تو داده گفتم:
در راه عبور تو نشستیم همه
با من مست بگوئیدکه میخانه کجاست؟
ساغروجام می و باده ی مستانه کجاست؟
روزگاریست که میخانه به میخانه روم
در پی ساقیم و ساقی فرزانه کجاست؟
با خواهرت چگونه بگویم غم تو را
دق میکند چو بشنود او ماتم تو را
تنها چگونه جمع کنم داخل عبا
از جای جای دشت تن درهم تو را
سخت است آقا بی شما از دل سرودن
در بی نصیبی از نگاهت زنده بودن
وقتی هوایی نیست تا جانی بگیریم
دیگر دلیلش چیست پرها را گشودن
باز آمدیم و جمع شدیم از برایتان
تا رزق مان دهی که بباریم پایتان
راه نفس کشیدنمان تنگ می شود
هر جا که یاد می شود از کربلایتان
ای خاطرات جمعه ها, ای مهربانم
تنها غریب آشنا, ای مهربانم
از ابتدای خلقتم بستم دخیلی …
نذر تماشای شما, ای مهربانم