چشم وا کردم در این دنیا تو را دیدم حسین
می شود کاری کنی از بهر تمدیدم حسین؟
به عشق روی حسین دل بهانه کرده حرم
ز پیچ و تاب فراقش صدا زنم که ز غم
می روم بر درگه شاه کرم زاری کنم
می روم بهر دل دیوانه ام کاری کنم
می روم تا خادمان درگهش را با مژه
وقت جارو کردن صحن حرم یاری کنم
معمار می شوی و بنای تو می شوم
مانند یک ضریح برای تو می شوم
قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن
بیمارم و دخیل شفای تو می شوم
تا گریه هست دانه ی ما بیجوانه نیست
تا روضه هست هیچ دلی بی بهانهنیست
گرچه دلم گرفته از این روزهایسرد
از آتش فراق دلم بی زبانه نیست
به عشق روی حسین دل بهانه کرده حرم
ز پیچ و تاب فراقش صدا زنم که ز غم
دلم گرفته دمادم هوای شهر حسین
دوباره دست به قلم شد دلم ز بهر حسین
دلبـــاده بـنوش است سر خان عقیله
خـوردهشب و روز از نمک و نان عقیله
هرقـلب حسینی که شده واله و شیـدا
دربزم حـسینی شـده مـــهمان عقیله
آنانکه خاک را به نظر کیمیــــا کنند
از یمن تربت شه کرببــــــــــلا کنند
آنانکه دیده اند ضریح حســــــین را
آیابودکه گوشه چشمی به ماکنند