شعر مدح و مناجات

درون دشت شقایق

درون دشت شقایق قناریم بابا

نظر نما تو بر این بی قراریم بابا

حکایتی است فراق و ندیدن یوسف

شبانه روز در این سوگواریم بابا

دارالقرار عشق

هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست

در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست 

من هرچه دارم از سر این سفره برده ام

آقا تمام بود و نبودم برای توست 

ضریخ نو

 حسین جان ای عزیز نور دیده

دل عالم به عشق تو تپیده

رها گشته دلم سوی ضریحت

مثال آهویی از غم رمیده

یااخا

یااخا,جانم فدای لحطه های آخرت

ناله از دل می کشیدم با نگاه پیکرت

شمر ملعون آمد و سر را بریده از قفا

مادرت زهرا شده زائر به بالای سرت

عشقی که هست

عشقی که هست در شبکه های اینضریح

من را کشانده پیششما پای این ضریح

فرسنگ ها پیادهمی آیند کربلا

تنها به عشقدیدنت از لای این ضریح

به عشق نوحه گرت

به عشق نوحه گرت آمدمبه هیئتت
بهعشق اسم و نصب آمدم زیارتتان
 

ولی ز لحظه ی اول کهگنبدت دیدم
زشوقدیدن کویت چو ابر باریدم
 

مجال

دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد

یعنی حسین های تنت را گرفت و برد

دزدی ز ره رسید…خدا را نمیشناخت

عمامه و پیرُهنت را گرفت و برد

مصیبت

مصیبت, طاقتش را سر می آورد

که با خود یک دل پرپر می آورد

از آن تن های غرق خون! بمیرم

هزاران تیر باید در می آورد

حس میکنم که مادر تو بوسه میزند…

باز هم که نوکران همه جمع اند برای تو

در کوچه های سینه زنی با نوای تو

حالا که باز ماه محرم رسیده است

این دست و سینه ام شده وقف عزای تو

گریه کردم

بر روی نی دیدم سرت, بس گریه کردم

بر آیه های پیکرت , بس گریه کردم

با دیدن هر نوجوان و هر جوانی

بر قاسم و بر اکبرت, بس گریه کردم

ختم غائله

انگار که ختمغائله می کردند

با حکم امیرولوله می کردند

باچکمه ویاکه اسب تازه نفسی

بر روی تن توهروله می کردند

نشد که شد

کربلا قحط آب نشد که شد

جگر تو کباب نشد که شد

زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر

حال و روزت خراب نشد که شد

دکمه بازگشت به بالا