درون دشت شقایق قناریم بابا
نظر نما تو بر این بی قراریم بابا
حکایتی است فراق و ندیدن یوسف
شبانه روز در این سوگواریم بابا
درون دشت شقایق قناریم بابا
نظر نما تو بر این بی قراریم بابا
حکایتی است فراق و ندیدن یوسف
شبانه روز در این سوگواریم بابا
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست
من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست
حسین جان ای عزیز نور دیده
دل عالم به عشق تو تپیده
رها گشته دلم سوی ضریحت
مثال آهویی از غم رمیده
یااخا,جانم فدای لحطه های آخرت
ناله از دل می کشیدم با نگاه پیکرت
شمر ملعون آمد و سر را بریده از قفا
مادرت زهرا شده زائر به بالای سرت
عشقی که هست در شبکه های اینضریح
من را کشانده پیششما پای این ضریح
فرسنگ ها پیادهمی آیند کربلا
تنها به عشقدیدنت از لای این ضریح
به عشق نوحه گرت آمدمبه هیئتت
بهعشق اسم و نصب آمدم زیارتتان
ولی ز لحظه ی اول کهگنبدت دیدم
زشوقدیدن کویت چو ابر باریدم
دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد
یعنی حسین های تنت را گرفت و برد
دزدی ز ره رسید…خدا را نمیشناخت
عمامه و پیرُهنت را گرفت و برد
مصیبت, طاقتش را سر می آورد
که با خود یک دل پرپر می آورد
از آن تن های غرق خون! بمیرم
هزاران تیر باید در می آورد
باز هم که نوکران همه جمع اند برای تو
در کوچه های سینه زنی با نوای تو
حالا که باز ماه محرم رسیده است
این دست و سینه ام شده وقف عزای تو
بر روی نی دیدم سرت, بس گریه کردم
بر آیه های پیکرت , بس گریه کردم
با دیدن هر نوجوان و هر جوانی
بر قاسم و بر اکبرت, بس گریه کردم
انگار که ختمغائله می کردند
با حکم امیرولوله می کردند
باچکمه ویاکه اسب تازه نفسی
بر روی تن توهروله می کردند
کربلا قحط آب نشد که شد
جگر تو کباب نشد که شد
زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر
حال و روزت خراب نشد که شد