شعر مدح و مناجات

راز اشک‌ها

قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی

بهانه‌ی همه‌ی گریه‌های ما باشی

ماهم گدائیم

آقابه ماهم سربزن ماهم گدائیم
دراین بیابان گم شدیم اصلاً کجائیم؟

نازِ بی وقفه

نازِ بی وقفه که بنیاد نمیخواهد که

زلفِ “بر بادده ات” بادنمیخواهد که

بهر از پای در آوردن عشاق خودت 

این همه حسن خداداد نمیخواهد که

عالم تو

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو

خاصیت نگاه تو

خاصیت نگاه تو ما را خراب کرد
این آفتاب غوره ما را شراب کرد

تک تک

تک تک برایتــان همه از غم نوشته اند
ازداغ و درد هــــای دمادم نوشــته اند

سوز عشق

عاشق به سوز عشق خودش اعتنا کند
عشق به غیر آل علی را رها کند

ساعات عمر

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت‏
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

همیشگی

با اینکه همیشه همگی غرق گناهیم
عمریست که در حسرت دیدار تو ماهیم

عالم زر

 

در عالم زر بـدون هیچ زحمـت و رنج

دیدم که رسیده ام به یک معدن گنج

مرغ پر بسته ام

                          مرغ پر بسته ام و نیِّت قافی دارم
                          هر چه غیر از تو مرا هست اضافی دارم

دعا کن

دعا کن مست و شیدای تو باشم

که محو روی زیبایتو باشم

نمایم خانه ام رااب و جارو

که شاید منپذیرای تو باشم

دکمه بازگشت به بالا