شعر مدح و مناجات

غلام حسن (ع)

او را خدا ز خاک پیمبر درست کرد

بار دگر علی مکرر درست کرد

عطر تنش زیاس معطر درست کرد

شمس الشموس و نور منور درست کرد

خورشید سخاوت

خدا بهطالع تان مُهر پادشاهی زد

 به سینه ی احدی دست ردنخواهی زد 

 درآسمان سخاوت یگانه خورشیدی

 تمامزندگی ات را سه بار بخشیدی 

ما غلام حسنیم

تشنه قطره ای از کوثر جام حسنیم

همه محتاج عنایات مدام حسنیم

به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین

ما غلامی زغلامان غلام حسنیم

میخانه ی مهتاب

گذرم بر در میخانه ی مهتاب افتاد

در سرم عطر خوش سیب و می نابافتاد

تا که دیدم همگان ذکر حسن میگویند

باز هم مثل همیشه دهنم آب افتاد

وحید قاسمی

عاشق الحسین

دستخودم نبود اگر عاشقت شدم

باورنمی کنم!نه مگر عاشقت شدم!؟

سینیبه دست رد شدم از نو نهالی ام

درهیئت محل به نظر عاشقت شدم

امام کریم ها

ایمقتدای دستِ تمام کریم ها

مولایسبز پوش , امام کریم ها 

ایچشمه سار فیض خدا کوثر لبت

ای جای چشم فاطمه دور و بر لبت 

دو بیت تا ظهور …

از نفس خودم که باز هجرت کردم

در واژه انتظار دقت کردم

دیدم که گناه شد , حجاب من و او

در عصر ظهور , بس که غفلت کردم

خم ابروی شما

 

دلم ازوحی نگاه تو مسلمان شده است

خمابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزلاز تو نگویم که کمیتم لنگ است

ازکرامات تو دعبل شدن آسان شده است

شب شب شور و مستی

مرغ روحم یکه تازی می کند

با دل سرگشته بازی می کند

پر گشوده از درون تا به برون

تا سراید شرح شوق در درون

سفره دار مدینه

 

وقتش رسیده تا که قدری با خداباشم

به اصل خود برگردم از غفلت جداباشم

با اهل دنیا هر چه بودم دگر کافیاست

حالا زمانش شد که با اهل ولا باشم

هرزمان افطار

هرزمان افطار خود با آب که وا می کنم

دیده هایم رافقط از اشک دریا می کنم

علت بیچاره گی ام راخودم فهمیده ام

کم سحرها باخدای خویش نجوا می کنم

من ِ نالایق

منِ نالایق اگر تشنه ی دیدار توام

ازطفولیتم ارباب گرفتار توام 

نیستممستحق این همه لطف و کرمت

تانفس میکشم ای شاه بدهکار توام 

دکمه بازگشت به بالا