ما را تمام خلق شناسند با حسین
ما نوکریم و حضرت فرمانروا حسین
ناز طبیب و منت مرهم کجا کشی؟
وقتی که هست تربت پاکش دوا حسین
ما را تمام خلق شناسند با حسین
ما نوکریم و حضرت فرمانروا حسین
ناز طبیب و منت مرهم کجا کشی؟
وقتی که هست تربت پاکش دوا حسین
هر جا که عطر یار نباشد عذاب هست
هر جا که نام دوست بیاید شراب هست
اعجاز اعظم است که عشقش به قلب ماست
ما ذره ایم و در دلمان آفتاب هست
من این حرف دل ز سر ترس می زنم
با عبرت و گرفتن صد درس می زنم
ما را ز در خانه ی خود دور کرده ای
من از حرم ندیدن خود حدس می زنم
بی ریا
باز هم سفره ات شده و پهن و
سرسفره گدای تو آمد
به سرایت کریم بنده نواز
بنده ی پر خطای تو آمد
شب شد و ناله های طفلانه
کار این عبد بی پناه شده
طلب بخشش از تو یا الله
حرف مسکین رو سیاه شده
یا رب دوباره وقت دعای سحر شده
این دل برای بزم دعا مفتخر شده
«اُدعونی استجب لکم» تو خدای من
بر من بشارتی است که وقت نظر شده
وقتی اسیر سفره افطار می شوم
غافل زطعم جلوه دلدار می شوم
بعد از اذان مغرب و یک روز روزه دار
پر تا گلو شبیه یک انبار میشوم
بر پا شده حسینیه ای از دعا بیا
یک شب کنار سفرۀ شبهای ما بیا
من خسته ام از این همه توبه از این شروع
امشب برای توبۀ از توبهها بیا
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام
در هیاهوی ملک صحن تو دیدن دارد
شربتی آب در این کعبه چشیدن دارد
با اذان حرمت اشک چکیدن دارد
هم علی هم ولی الله اش شنیدن دارد
آقا اجازه , دل زده ام از تمامشهر
بی تودلم گرفته از این ازدحام شهر
آقااجازه , دست خودم نیست خسته ام
دردرس عشق من صف آ خر نشسته ام
ما دل نبسته ایم به اوضاع کارخویش
دل خوش نکرده ایم به این کوله بارخویش
باید خدا به داد دل بی کسم رسد
شیطان کُند وگرنه دلم را شکارخویش