شعر مدح و مناجات

همسفرت باشم

ای کاش همیشه نوکرت باشم من

از سینه زنان مادرت باشم من

ای کاش که می شد ای عزیز زهرا

یک کرب وبلا همسفرت باشم من

سیدمجتبی شجاع

مسافر سامرا(امام حسن عسگری ع)

از روضه های ماه صفر تا جدا شدی

با روضه های زهر کمی آشنا شدی

اینها برای کشتن تو نقشه می کشند

از لحظه ای که وارد این سامرا شدی

انتظار

امسال بیا بهار را حفظ کنیم

چشم و دل بی قرار را حفظ کنیم

جمعه نه,تمام هفته با ندبه ی خود

حیثیت انتظار را حفظ کنیم

هدیه ارجمند

 

یادگارحرم

از آسمان شبت یک ستاره می خواهم

برای درد دلم راه چاره می خواهم

میان خمره ی چشمت شراب نوشیدم

از آن شراب نداری؟…دوباره می خواهم

یاامام رضا(ع)

از اشک شعر , چشم مرا تا که تر کنند

باید که دعبل حرمت را خبر کنند

ذهنم دوباره شعله ور از واژه و حروف

آهنگ قلب قافیه ها ذکر یا رئوف

لبخندرضایت تو

در صحن تو حج فقرا را عشق است

پرواز به مشهد الرضا را عشق است

پایان دو ماه نوکری از دستت

یک تذکره‌ی کرب و بلا را عشق است

کبوترحرم

زابتدای وجودم به من نظر داری

تویی که دم به دم ازحال من خبر داری

طواف کوی تو بالاتر از هزاران حج

به روی گنبد خود بوسه  ی قمرداری

فرق می کند…!

مست از غم توام غم تو فرق می کند

محو توام که عالم تو فرق می کند

  با یک نگاه می کشی و زنده می کنی

مثل مسیح, نه, دم تو فرق می کند

دفتر خاطرات

جانشین غریب مولا بود

پسر مهربان زهرا بود

یل بی های و هوی صفین و

شیر بی ادعای دنیا بود

کربلا را دل تنگم

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

یا حضرت عشق

شعرم به پیچ زلف تو باز احتیاط کرد

باید به راه حادثه ساز احتیاط کرد

ترسیدم از مقام تو گویم کشد به کفر

این شد که طبع قافیه ساز احتیاط کرد

مشهد اگر نگفت خدا خانه ی من است…

باید برای مقدم عشق تو یا “کریم”

فکری به حال سینه خاکسترم کنم

آیینه کاری حرمت عاقبت مرا

وادار می کند که دلم را حرم کنم

دکمه بازگشت به بالا