همینکه ناله زدم عفّوکَ دلم وا شد
نیایش تو دلِ مرده را مسیحا شد
هر آنکه دور شد از فیضِ تو دلش مرده است
هر آنکه پیشِ تو برگشته زود احیا شد
شعر مدح و مناجات
روضه دارم من و افطار لبم نان حسین
رزق ماه رمضانم همه احسان حسین
پیش از افطار شنیدم پدرم تشنه که بود
زیر لب گفت فدای لب عطشان حسین
دوباره آمده این روسیاهِ جا مانده
همان کسی که از این قافله جدا مانده
دوباره آمده این بنده ی گنهکارت
به نفسِ خویش همانی که مبتلا مانده
من این شبا مهمونتم آقا
راهم دادی بازم تو این خونه
باید خودت فکری کنی واسم
حال دلم خیلی پریشونه
من بد ؛ ولی هستی تو از هر بهترین بهتر
مهمانتم دیگر چه میخواهم از این بهتر ؟
ماه مبارک شد دوباره سفره ات پهن است
این روزها دارم به احسانت یقین بهتر
هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که دارد هوسِ سفره ى ما بسم الله
میزبانان سحر منتظر مهمانند
هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله
دوری از آغوش تو جز دردسر چیزی نداشت
جاده ی بی عشق تو غیر از خطر چیزی نداشت
لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است
معصیت جز بار حسرت بیشتر چیزی نداشت
گنج مخزون که خدا داشت گدا هم دارد
این گدا فاطمه دارد که خدا هم دارد
بی جهت خالق ما خالق حیدر نشده
نظری داشت به سلمان که به ما هم دارد
حال بکاء و دیده ی گریانمان بده
بغض مدام و اشک فراوانمان بده
این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد
چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده
آفرینش نقطهای از اسم حیدر بوده است
نه فلک شمس و مه چشم غضنفر بوده است
عالمی دیگر ندارد این جهان مانند او
چون که او روح و تن و جان پیمبر بوده است
حَرَمَم دیر شده حال دلم بد شده است
دل بیچارهی من راهی مشهد شده است
هر کسی گوشهی این خاک، نگاری دارد
دل دیوانهی من عاشق گنبد شده است
تو مثل دریایی و من مثل کویرم
سر را چگونه پیش تو بالا بگیرم؟
در کوله بارم آنچه میخواهی ندارم
شرمندهام حتی پَرِ کاهی ندارم