شعر مدح و مناجات

یا زهرا

ریشه دارم لابلای ریشه‌های چادرت
نذر کردم تار و پودم را برای چادرت

آسمانم باش؛ حالا که کبوتر نیستم
می‌پرم مثل غباری در هوای چادرت

قبول کن

قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم
دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم

مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن
ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم

بارِ فراق

ما آهِ سرد، از دلِ مُضطَر کشیده ایم
بارِ فراق، با مُژه ی تَر کشیده ایم

همسازِ روزگار، به عشقِ تو بوده ایم
از دوریِ تو، رنجِ مُکرَّر کشیده ایم

رزق حلالِ فاطمی

رزق حلالِ فاطمی از آسمان نخورد
هر کس که غصه ی غمِ صاحب زمان نخورد

با بدترین گناه، تفاوت نمی کند
آن طاعتی که مُهر ولی پایِ آن نخورد

یابن الحسن(عج)

تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد
آه فراق آینه ام را نمور کرد

جز اشک چیست چاره ی یوسف ندیده ها؟
یعقوب چشمهای مرا گریه کور کرد

از بها افتاده ایم

در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم
دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم

راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم
در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم

ببخش آقا جان

قسم به جلوه ی ایمان و عصمت زهرا
بیا که شاد شود قلب حضرت زهرا

گناهکاری ما را ببخش آقا جان
به حرمت نظر لطف و رحمت زهرا

شب یلدا

دوری ات هر شبمان را شب یلدا کرده
منِ غفلت زده را پیش تو رسوا کرده
با خبر نیست کسی ازدل مجنون شده ام
بر سرم هرچه بیاید غم لیلا کرده

یابن الحسن

یک شب مرا هم محض دیدارت طلب کن
کمتر مرا با بی محلی ها ادب کن

عاشق نبودم نیستم دل بیقرارت
فکری برای این دل بی تاب و تب کن

سِپری شد

شب و روزم همه با از تو شنیدن سِپری شد
عُمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد

همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی
دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد

کنج عُزلت

کنج عُزلت گُزین و تنها باش
بین گمنام هاش پیدا باش

پی سیر و سلوک‌ اگر هستی
خاک شو محضرش تمنا باش


روح حسین

وقتی مطیع امر امامش حسین بود
یعنی عقیله شرط قوامش حسین بود

روح حسین چون تن او را احاطه کرد
خشم و سکوت و صلح و قیامش حسین بود

دکمه بازگشت به بالا