شعر مدح و مناجات

عزیزمن

نگو که خیر نداری برای ما آقا
عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا

چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد
که آمده به سرش اینهمه بلا آقا

داغ عشقت

داغ عشقت پخته کرده عاشقانِ خام را
نوجوانانِ کهنسالِ اسیرِ دام را

می گسارانِ غمت را حاجتِ انگور نیست
اشک ما پُر میکند صد کوزه ی خیام را

پسرِ فاطمه!

عوضِ عمّه ی خود راه برو بینِ مسیر..
پسرِ فاطمه!..با آه برو بینِ مسیر…
به قدم های تو سوگند پُر از خستگی ام
عوضِ من کمی ای شاه برو بینِ مسیر..

عزیزمن

نگو که خیر نداری برای ما آقا
عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا

چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد
که آمده به سرش اینهمه بلا آقا

بنده ات آمد

بنده ات آمد اعتراف کند
دل خود را دوباره صاف کند

بودم عمری اسیر و سرگردان
دست من را بگیر و برگردان

مولای قدسیان

مولای قدسیان شاهنشه جهان
ای امن و ای امان ای روح و ای روان
ابروی تو بود محراب عاشقان
خاک رهت بود مافوق اسمان
ای بر جهان نگار یا مرتضی علی

گره افتاده به کارم

به گره های ضریح تو قسم
گره افتاده به کارم آقاجون
تو خودت حالمو رو به راه کن
مگه جز تو کی رو دارم آقاجون

ما را ببرید

ما را ببرید از سرِ اجبار به روضه..
خیر است زبان گر کند اقرار به روضه…

مانند بهشت است و پُر از شورِ ولایت
دارد نظری حیدر کراّر به روضه…

بنده ات آمد

بنده ات آمد اعتراف کند
دل خود را دوباره صاف کند

بودم عمری اسیر و سرگردان
دست من را بگیر و برگردان

قد کشیدم

قد کشیدم زیرِ این بیرق..شدم حالا چنین
بعدِ عمری..راندن نوکر؟!..شود آیا چنین؟!!

عزّتم را ..آبرویم را… گرفتم از شما…
هر کسی که نوکرت گردد،شود آقا چنین

عفو کن‌

من‌ از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین..
خادم ناقابل این آستان بودم حسین

خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین

دوری حرمت

حسین، کرببلا را به خواب می بینم
ز دوری حرمت بس عذاب می بینم

همیشه گنبد و گلدسته های ایران را
شبیه کرببلا… یا سراب می بینم؟

دکمه بازگشت به بالا