شعر مدح و مناجات

ما عهد بسته ایم

در تک تک حسینیه ها بند می شویم
اینگونه ما شبیه خداوند می شویم

امروز اگر میان حسینیه گریه ایم
فردا کنار فاطمه لبخند می شویم

مریض عشقم

ازین که غم شده من را نصیب ممنونم
مریض عشقم و من از طبیب ممنونم

از انکه خنده به لبهای سرخ تو انداخت
من از زهیر و بریر و حبیب ممنونم

عشق

عشق یعنی تا نَفَس باقی ست مثل شهریار
روز وشب نام علی را می برم با افتخار
گفته در وصفِ شکوهِ او خود پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

به صف حشر

خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد

جز گریه طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد

جانم حسن

نا امیدی نبود نزد گدایان حسن
دست ما را برسانید به دامان حسن
نشنیده است کسی خواهش روزی از ما
می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن

یا ولی الله

میان حوض دوچشمم دوقطره اشک نمانده
مرا گناه به سوی عذاب هجر کشانده

منم کسی که دو دستش ز دامن تو رها شد
تویی کسی که گدا را جدا نکرده، نرانده

گریه کن

اینجا گدا شد پادشاه و دولتی کرد

خوشبخت هرکه خدمتِ بی مِنتّی کرد

اینجا تباکی های ما را هم خریدند

پس خوش به حال هرکسی خوش خدمتی کرد

کریم ابن الکریم

اول برایت ساختم یک مشهد فرضی
یک صحن با ده ها رواق و مرقد فرضی

هستی کریم و درخیالم رفت بالاتر
از حد معمولی خود آن گنبد فرضی

حرف دل

شد آغاز حرف دلم با حسن
به زیبایی اش هست زیبا حسن

روی صفحه ی سینه با یا حسن
نوشتیم با خط خوانا حسن

هر نفس هر دم

هر نفس هر دم برایت سینه خواهم زد حسین
در نشاط و غم برایت سینه خواهم زد حسین

از منِ عاشق اگر باشد، به رسم نوکری
روز محشر هم برایت سینه خواهم زد حسین

حسین من

آه از روزی که از این روضه ها دورم کنند
یا زبانم لال از شال عزا دورم کنند

زندگی یعنی محرم زندگی یعنی حسین
مرگ من روزی ست که از کربلا دورم کنند

روضه

بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین

شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین

سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند!

خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین

دکمه بازگشت به بالا