کسی که باادب و باوقار می بخشد
فقط به خاطر پرودگار می بخشد
کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بی شمار می بخشد
کسی که باادب و باوقار می بخشد
فقط به خاطر پرودگار می بخشد
کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بی شمار می بخشد
حالِ دلم آرومه این روزا
با تو چه اوقاتِ خوشی دارم
تا «یا علیُ یا عظیم» میگم
فوراً گره وا میشه از کارم
آمدم با قلب زارم در کنار پرچمت
نوکری هستم همیشه بیقرار پرچمت
گرچه بار معصیت دارم به روی شانه ام
می شوم پاک از گناهان با غبار پرچمت
بنویسید که عشق است به هرجا ببرند
عاشقان را سر شب تا دل صحرا ببرند
من دو تا آه کشیدم…جگرم سوخته بود
تهمت عشق زدند آبرویم را ببرند
من از این و از آن حذر میکنم
عزیزم فقط با تو سر میکنم
تو که احتیاجی نداری به من
منم که ز دوری ضرر میکنم
با نفس خود در آینه تا روبرو شدم
دیدم اسیر دست هزار آرزو شدم
شیطان مرا همیشه به سمت گناه خواند
از روی جهل راهی آن سمت و سو شدم
مست و مواج اگر غرق تمناست فرات
با شکوه آمده ای ، محو تماشاست فرات
چشم در چشم تو انداخت خودش را گم کرد
خوب حس کرد که در محضر دریاست فرات
درمان شدند پیش تو بیمارها چقدر
از تو گرفته اند گرفتار ها چقدر
رأفت تویی جلال تویی بیکران تویی
کمبوده اند پیش تو بسیار ها چقدر
افتاده در مسیر تو سرهای بیشمار
پرواز کرده دور تو پرهای بیشمار
از ابتدایخلقت عالم نَه قبل از آن
بر ما رسیده از تو خبرهای بیشمار
هر کجا می نگرم نقش تو پیداست حسین
همه جا مجلس تکریم تو برپاست حسین
تو چه کردی که زمان با تو موافق شده است
تا ابد رایت گلگون تو بر جا ست حسین
بنده ای زار و حقیرم بغلم کن آقا
من به دنبال مجیرم بغلم کن آقا
دارم اقرار به لب قلب تورا آزردم
خسته از جرم کثیرم بغلم کن آقا
کهنسالان چه بسیارند اما پیر ها اندک
که عبرت ها فراوانند و عبرت گیر ها اندک
برای پاک کردن باید اول پاک بود ، اما
شد از آلودگی نفس ها تاثیر ها اندک