تو ترحم نکنی پس که ترحم بکند
توتبسم نکنی پس که تبسم بکند
پشت هم جرم و خطاهای من بی سرو پا
آتش معصیتم را پر هیزم بکند
تو ترحم نکنی پس که ترحم بکند
توتبسم نکنی پس که تبسم بکند
پشت هم جرم و خطاهای من بی سرو پا
آتش معصیتم را پر هیزم بکند
دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهکار ، غفار گریه کرده
مانند عاشقی که پی یار می دود
دنبال او همیشه گرفتار می دود
او نقطه ی شروع جهانست دور او
عالم شبیه حالت پرگار می دود
حال مناجاتی ندارم بسکه بد کردم
راه خودم راباخدای خویش سد کردم
یکسال دنبال خطاهای خودم بودم
یک ماه تنها ، زندگی ام را رصد کردم!
حال و روزم مثِ اون روزاس که
توی جبهه پدرم می جنگید
همه ی عمرش از اینکه راهِ
کربلا بسته باشه می ترسید
میچکد از شوق وقتی اشک نم نم در نجف
با دم او میرود از سینه ها غم در نجف
درد اگر داری برو دنبال درمان کربلا
زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف
روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم
هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم
گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم
به اذن کوثر تو میزنم به ایوان دست
نمی زنند بدون وضو به قران دست
کسی که پاک نگشته ست با شراب ضریح
به آب دل نکند خوش ،بشوید از جان دست
سرخوش از جـــامِ میِ لَم یزلـی می گویم
سر اگر خواست غمی نیست بَلی می گویم
بیخود از خود شده با صوتِ جلی می گویم
صد و ده بـــار ” الهی به علی ” می گویم
ازشام ها گریخت شمیم تو یاعلی
ایام شد تهی ز نسیم تو یاعلی
گفتی دهید سهم خلافت به دیگری
با آن که کس نبود سهیم تو یاعلی
دسَم خالیه مثل اون یخ فروش
که سرمایه ی کاسبیش آب شد
رسیدم به بن بست مثل یه رود
که رفت و گرفتار مرداب شد
خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید
به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید
ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم
همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید