شعر شهادت حضرت زهرا (س)

حکایت در

آتش زبانه می کشد از تار و پود در

انگار سوخته استتمام وجود در

بانو که در اتاق کناری نشسته بود

بیرون دویده است بدنبال دود در

آنسو غریو تیره دلان موج میزند

بانو نیا” ست ذکر قنوت و سجود در

با اینکه سوخت, هم نفس آفتاب شد

آخر شد این تجارت سوزان به سود در

یک لحظه بعد دختر خورشید …. للعجب

از آتش و ریاضت و سیر و شهود در

باید که پای غربت مولا بایستد

نازل شده است “فاستقم” – آیات “هود”در

ناگه ولی به ضرب لگد باز می شود

دیگر چه فرق دارد بود و نبود در

در دارد آب می شود از شرم فاجعه

جاری شده است از دل دیوار , رود در

پیمان آل ابراهیم

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا