شبیه شب زده هایم که در حرم آقا
مسیرشان به تو افتاده ذوالکرم ، آقا
شبی که گم شده بودم در آینه کاری
نمی رود بخدا هرگز از سرم آقا
بسنده کرده ام اینجا به کنج دیوارت
اجازه از تو نباشد نمی پرم آقا
عجب بساط عجیبی به پا شده در صحن
چه وحدتی شده بین عرب،عجم آقا
در ازدحام گداها نمی رسد حتی
صدای شادی نقاره ها به هم آقا
هرآنکه آمده اینجا ز غم شده فارغ
که قطعه ای ز بهشت ست قدم قدم آقا
گره گشایی تو شد زبانزد مردم
گره گشای دو عالم حرم حرم آقا…
رسول عسگری