عالم همه گدای تو یا باقر العلوم
محتاج خاک پای تو یا باقرالعلوم
محتاج یک دعای تو یا باقر العلوم
جلدیم در هوای تویا باقر العلوم
معنی علم معنی آیات محکمه
هستی فدای یک نظرت یابن فاطمه
باید همه به پشت سرت اقتدا کنند
باید به نام تو همه عالم دعا کنند
باید گدایی در تو ماسوا کنند
باید به عرش منبر علمت به پا کنند
تیر و کمان بگیر به دست و مرا بزن
َای صاحب کمان نوه ی ارشد حسن
خورشید سایه بان شده روی مزار تو
روح الامین ملازم تو در کنار تو
دانش همیشه در کنف سایه سار تو
حب الحسین شد همه دار و ندار تو
از کودکی است روضه و غم آشنای تو
دلها گرفته از تب سوز و نوای تو
عمری است اشک من شده وقف منای تو
باید که مرد از غم و سوز عزای تو
غربت نشسته در همه صحن و سرای تو
از زهر زین اسب ورم کرده پای تو
از بس که زهر در تنت آقا زیاد بود
رنگت شده شبیه رخ خیمه ها کبود
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرت
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرت
دشنام صبح و شام نرفته ز خاطرت
ویرانه های شام نرفته ز خاطرت
بر روی نیزه ها سر آفتاب دیده ای
بر روی خار های بیابان دویده ای
غم روی غم به روی دل تو مکرر است
دیدی که کام خشک ولی دیده ها تر است
دیدی که عمه بر روی تل زار ومضطر است
اما حسین زیر لب کند خنجر است
محسن عزیزی