شعر شهادت حضرت زهرا (س)
روضه ی مادر
با لگد زد وحشی نامرد آن در را بماند
دید تا نقش زمین یاس پیمبر را بماند
لااقل ای کاش حرفی از مسلمانی نمیزد
نه،نمیگویم که او آیات کوثر را بماند
مرتضی انداخت روی روضه ی مادر عبا را
فضه آمد غنچه ی نشکفته پرپر را بماند
قصد آنها هتک حرمت بود،روضه دارد این حرف
پس طنابی که به آن بستند حیدر را بماند
کوچه بود و آن همه نامحرم و ناموس هستی
بی خبرها از خدا بازوی مادر را بماند
روضه دارد میبرد گودال با خود بیت ها را
نیزه ای آزرده خاطر کرده حنجر را بماند
یک نفر پیراهنش را آن یکی انگشترش را
میبرد خولی شبانه با خودش سر را بماند…
محسن صرامی