شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

پناه نوکرها

رزق ما را علی عطا کرده
سنگِ‌ما را علی طلا کرده
او شِفا داده است دلها را
دردها را علی دوا کرده

باقیام‌و رکوع وسجده‌ی‌خود
همه را بنده‌ی خُدا کرده
صیدکرده‌ست‌لشگری‌از‌ دل
هر زمان زلف را رها کرده
چه‌امیری‌بجزعلی‌شخصاً
دستگیری ز بینوا کرده؟
چه‌بزرگی‌بجز‌علی؛یک‌عمر
دوستی‌ با فقیرها کرده؟
چه‌‌شَهی‌جُزعلی‌ولی‌الله
کفش‌پُروصله‌را به‌پا کرده؟
هر کسی را که کربلا رفته
در نجف فاطمه دعا کرده

شاهد این کلام من زهراست
هست‌هرجاخدا؛علی‌آنجاست

مرتضی‌را خدا شناخته‌است
خاتم الانبیا شناخته‌است
حق‌تعالی‌ومصطفی‌را هم
سیّد الاوصیا شناخته‌است
اَعوَج است آنکسی‌که از الله
شاه ما را جُدا شناخته‌است
چه کسی قائلِ “سَلونی”را
مثل‌خیرُالنّسا شناخته‌است؟
کرمش‌را چنان‌که‌شایسته‌ست
پسرش مجتبی‌شناخته‌است
هر یلی شد شکار شمشیرش
اَسدُالله را شناخته‌است
دشمن‌اورا؛نقاب‌ْبسته‌هم از-
-سُرعت‌ضربه‌هاشناخته‌است
صولت حیدریه را زائر
پایِ‌ایوان‌طلا شناخته‌است

درجوارش‌شنیدم‌ازچپ‌و راست
هست‌هرجاخدا؛علی‌آنجاست

دل به دلبر شده‌ست وابسته
مِی‌به‌ساغر شده‌ست وابسته
دل زائر به طبع گرم نجف
چون کبوتر شده‌ست‌وابسته
هم به حیدر سپرده دل زهرا
هم پیمبر شده‌ست وابسته
شده سَلمان فناءفی‌الحیدر
گر ابوذر شده‌ست وابسته
مثل‌قرآن‌به‌خُطبه‌های علی
اهل منبر شده‌ست وابسته
عرفات‌ و مِنا به عشق علی
بلکه‌مشعرشده‌ست وابسته
کُلّ قرآن به مدح او مثلِ-
-قدر‌ و کوثر‌شده‌ست‌وابسته
ما مریدان قنبرش هستیم
چون‌به‌حیدرشده‌ست وابسته

خانه‌اش‌جان‌پناه نوکرهاست
هست‌هرجاخدا؛علی‌آنجاست

باید از دستِ‌او شراب گرفت
از‌ ضریحش‌شراب‌ِناب گرفت
بهتراین‌است‌وقت‌عرض‌نیاز
دست‌را سمت‌آن‌جناب گرفت
هرزمان‌پرده‌از رُخش‌برداشت
جلوه‌ای دیگر آفتاب گرفت
دَر نَجف‌‌چون‌گُناه می‌سوزد
می‌شود بی‌عددثواب گرفت
اذن رفتن به صحن صادرشد
چشم مارا همینکه آب گرفت
پهلوانی به رزم شد غالب
که دَمِ یا ابوتراب گرفت
نصف‌شدنعش‌دشمنش‌درجنگ
هرزمان‌ضربه‌اش‌شتاب‌گرفت
وقت‌دُلدُل‌سواری‌اش‌؛بَهرش
جبرئیل امین رکاب گرفت

این سخن سِرّ لیلهُ الاسراست
هست‌هرجاخدا؛علی‌آنجاست

بی‌مثال است اقتدار‌علی
هست‌قدرت‌در انحصار علی
نقل‌پیوسته‌ی‌تواریخ‌است
سرزدن‌های‌ ذوالفقارعلی
پسر عبدوَد به یادت هست؟
هیبت تیغ آبدار علی
بارهاکردگار حَظ‌بُرده‌ست
از تماشای کارزار علی
شده در خیبر و تبوک و حنین
سَرِ گردن‌کشان؛شکار علی
خوف‌مَحشر از آن مُنکِر اوست
ما که هستیم در حصار علی
طعمه‌ی آتش عذاب خُداست
هرکسی نیست در کنار‌علی
چون‌خدا حُکم‌را به روز جزا
می‌گذارد به اختیار علی

“یاعلی” ذکر روز وانَفْساست
هست‌هرجاخدا؛علی‌آنجاست

محمّدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا