شعر مناجات امام حسين (ع)
لطف پنج تن
عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی
اینگونه سرگردان شدن را تازه می فهمی
پروانه را از نیمه شب زیرنظر داری
وقتی سحر شد،سوختن را تازه می فهمی
وقتی گناهان تو را با گریه می بخشند
آنلحظه لطف پنج تن را تازه می فهمی
زهرا برای روضه ها ما را سوا کرده است
ماه محرم حرف من را تازه می فهمی
شور حسین از شَرِّ عصیانها خلاصت کرد
پس قدر این سینه زدن را تازه می فهمی
محشر لباس مشکی ات وقتی شفیع ات شد
خاصیّت این پیرهن را تازه می فهمی
در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن
فرق حصیری با کفن را تازه می فهمی
گفتم “مُرَمَّل بِالدِّما”..،داد تو در آمد…
چون بعد از آن وضع بدن را تازه می فهمی
آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد
تاثیر سم ها روی تن را تازه می فهمی
یک مشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند
آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی
بردیا محمدی