شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

ولدی ولدی

کمرِ من پسرم تا شده از تا شدنت
نیست امّید علی جان به سراپا شدنت
آنقدر در همه جا پیکر تو پخش شده
شدنی نیست تنِ گمشده پیدا شدنتبرسانید جوانان بنی هاشم را
مانده ام در پسِ این حلِّ معما شدنت
کربلا مثلِ مدینه شده از وقتیکه
صحبتِ کوچه شد و صحبتِ زهرا شدنت
پدرت دست به زانو شده با رفتنِ تو
محشری کرده به پا بی کس و تنها شدنت
باز برگرد و جلو چشمِ پدر راه برو
ولدی تشنه شدم ، تشنه ی دریا شدنت
میوه ی قلبِ حسین لشگر این قوم نداشت
طاقتِ دیدنِ پیغمبرِ عظمی شدنت
نه فقط جانِ پدر پشتِ سرت رفت پسر
دلِ اهلِ حرمی وقتِ مهیا شدنت
جرمت هم نامِ علی بودنِ تو بوده و بس
چشمشان کور شد از ثانیِ مولا شدنت
چه قدَر کینه به دل داشته اند از حیدر
شده معلوم از این قدر، مجزّا شدنت
مثلِ تسبیح شدی پاره ، علی ها شده ای
علی اکبر چه قدَر سخت شد املا شدنت
باید حالا پس از این خاک سرِ دنیا ریخت
ولدی بعدِ تو و راهیِ عقبا شدنت
آب رفته چه قدَر پیکرِ تو ، پیرم کرد
علی اکبر، علیِّ اصغرِ لیلا شدنت
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا