شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

جانا

دِلِ خود را به تو یِک دَم نَسِپُردَم، جانا
یِک شَب از دوریِ تو غُصّه نَخوردَم، جانا

بِهتَر آن اَست، شَبَش گَردَنِ مَن را بِزَنَند
صُبحِ آن روز، که نامِ تو نَبُردَم، جانا
جُمعه ها آمد و رَفت و، زِ غَمِ هِجرانَت
دِل به سَرپَنجه ی اَشکَم نَفِشُردَم، جانا

غُصّه اَم بیشتَر اَز پیش شُد اَز وَقتی که
روز و شَب را، تو نَبودی و شِمُردَم، جانا

مِهر تو دَر دِلِ مَن بود، وَلی دَر غِفلت
لُقمه اَز سُفره ی بی مِهرِ تو خوردَم، جانا

سَخت جانیِ مَن اَز دوریِ تو شُهرَت یافت
تا به حالا اَگَر اَز هِجر نَمُردَم، جانا

رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا