شعر شهادت حضرت معصومه (س)

بی بی جانم

و التماس به ابعاد طول و عرض کند
که تو اجازه دهی یک دو جمله عرض کند

به غیر خیره شدن توی چشم سبز ضریح
به هرچه بنگرد اینجا نگاه هرز کند

به عشق حُب وطن خادم تو دور ضریح
بدون اسلحه خود را فدای مرز کند

کسی که رد شده است از «ارم» دراین دنیا
چگونه باغ جنان را بهشت فرض کند

به دور روح خودش شال جسم پیچیده
مباد در حرم از سوز عشق لرز کند

همیشه پیرزنی هست تا طلایش را
برای «گنبذ» تو عاشقانه «نرذ» کند

و غیر من بدهی را کدام مقروضی
هنوز صاف نکرده دوباره قرض کند

 مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا